آمریکا رو به افول نیست.
نوشته: Abanorg@
1403/3/13 - 06/02/2024
تقریباً دو سال و اندی از برجام گذشته بود که زمزمه هایی مبنی بر خروج آمریکا از برجام به گوش می رسید، عده ای گمان می بردند که ترامپ هیچ وقت زیر برجام نخواهد زد و از آن خارج نخواهد شد، اما به ناگه ترامپ وعده ای که مدت ها قبل داده بود را عملی کرد و از توافق ۵+۱ برنامه ی جامع اقدام مشترک خارج شد.
این یادداشت به هیچ عنوان در مورد برجام یا نقاط ضعف و قوت آن بحث نمی کند، بلکه از این مقال قصد دارد مبحثی جهانی و کلان تر که چندیست بیشتر در محافل آکادمیک می شنویم را بررسی کند.
گزاره کاملا واضح و آشناست به نحوی که آن را مدت هاست می شنویم اما به تازگی با عدله هایی که بیان می دارند به نوعی سعی در تئوریزه و آکادمیک کردن آن دارند.
گزاره شامل این عبارت است که «غرب و آمریکا در حال افول است.» این عزیزان در ادامه بیان می دارند که نظم نوین جهانی در راه است، در ادامه نیز مطالب تازه ای در تحلیل این نظم نوین بیان می دارند، مثل اینکه چین و روسیه قدرت های جدید و نوظهور و رقیب ایالات متحده خواهند بود و هر کدام بلوکی متشکل از کشورهای هم پیمان تشکیل خواهند داد، مشابه همان چیزی که در زمان جنگ سرد شاهد بودیم.
قصد اینجانب رد کامل و نادیده گرفتن برخی شواهد و قرائن نیست و پر واضح است که هر کشوری در نظام بین الملل سعی در افزایش قدرت و نقش بین المللی اش است، اما آیا این به معنای از بین رفتن نقش قدرت هژمون است؟
در زمانی که ترامپ از برجام خارج شد الل اغلب کشورهای جهان و نه فقط اعضای ۴+۱، با این تصمیم آمریکا مخالف بودند. خود چین و روسیه و کشورهای اروپایی بر اهمیت پایبندی بر این توافق تاکید می کردند. اما شرکت های بزرگ اروپایی، چینی و روسی علی رغم پایبندی دولت هایشان به برجام، از کار با ایران امتناع کردند.
به یکباره از آن زمان تا به امروز شاهد افزایش نرخ دلار در کشور بوده ایم. در ابتدا صادرات نفتمان به شدت کاهش داشت تا در ادامه راه هایی برای دور زدن تحریم ها باز شد و نیز به تدریج تلاش ها موجب بستن قراردادهایی برای فروش نفت با شرکت های کوچک تر چینی شد. البته باید ذکر کرد که این فروش ها و با تخفیف و پرداخت های بعضاً غیر ارزی شامل کالا و دارو همراه بودن تا برای کشور خریدار نیز صرفه ی اقتصادی داشته باشند.
چند پرسش با پاسخ های روشن و واضح اینجا مطرح می شوند. آیا چین و روسیه و یا اروپا توانستند جلوی تصمیم ایالات متحده مبنی بر تحریم همه جانبه ی اقتصادی ایران را بگیرند؟ آیا توانستند بدون ترس از عواقب تحریم ها بر روی اقتصادشان، با ایران تجارت کنند؟ آیا ایالات متحده زمانی که از برجام خارج میشد ترسی از منزوی شدن در جهان داشت؟ آیا اقتصاد آمریکا اساسا با بحرانی به واسطه ی خروج از برجام مواجه شد؟
پرسش ها و مثال های مطرح شده همه عینی هستند به طوری که برای هر کسی ملموس و قابل درک هستند. در واقع هر کسی که در کشور زندگی می کند، وقایع را دنبال کرده است و یک زندگی روتین داشته است، این مثال ها و پاسخ پرسش ها را حداقل در ضمیر ناخودآگاهش دارد.
حال بیاییم کمی در زمان سفر کنیم، سال ۲۰۰۳ زمانی که آمریکا قصد حمله ی همه جانبه به عراق را کرد، بسیاری از کشورهای همپیمان ایالات متحده با آنکه مخالف حمله به عراق بودند اما در نهایت پشت سر ایالات متحده وارد عراق شدند. هیچ کشوری نتوانست قطعنامه ای علیه تجاوز آمریکا به عراق را، شورای امنیت سازمان ملل متحد ببرد و هیچ کشوری آمریکا را بابت تجاوز به خاک عراق تحریم نکرد.
در واقع این یکی از صفات قدرت هژمون است که توانایی اجماع سازی بین کشورها را به سبب نفوذ اقتصادی، سیاسی و نظامی اش در جهان، داراست.
از طرفی دیگر روسیه پس از اینکه به اوکراین حمله ی نظامی کرد، نه تنها کشوری بجز بلاروس و تا حدودی کره شمالی را با خود همراه نکرد، بلکه الل اغلب کشورها این اقدام را محکوم کردند و اغلب به تعدی از ایالات متحده آمریکا، تحریم های بسیاری بر روسیه وضع کردند.
حال نیز یکی از امیدهای روسیه برای رهایی از این جنگ فرسایشی و باتلاق اوکراین، پیروزی ترامپ در انتخابات آمریکا و بطبع قطع کمک ها به اوکراین و توافق با روسیه است. در نهایت آرزوی پوتین آن است که جناح راست پوپولیست و روسوفیل در اروپا به قدرت برسند تا راه روسیه از این طریق برای آتش بس و جلوگیری از گسترش نفوذ ناتو هموار شود.
لذا در بحث نقش بین المللی البته از نگاه واقع گرایانه، آنچنان که برخی بیان می کنند شاهد گزار در نظم بین المللی به شکلی فاحش نیستیم. بلکه برخی قدرت ها در حد خودشان گهگاهی تلاش در به چالش کشیدن قدرت هژمونی داشته و دارند.
در واقع نقش آفرینی بین المللی، برآیندی از پیشرفت های شما در عرصه های مختلف است. به عنوان مثال نمی توان یک برند گوشی موبایل یا یک برند لوازم خانگی ساخت روسیه نام برد و این نمودی از صنعت و تکنولوژی روسیه است. هم چنین چین با وجود رشد اقتصادی اش که سبب جمعیت زیاد، نیروی کار ارزان، همکاری با کشورهای صاحب دانش و معمولاً غربی و در نتیجه کپی برداری و مهندسی معکوس است؛ نمی تواند اقتصادش را جدا از غرب و ایالات متحده تعریف کند. چنانکه قبلاً گفته شد در پرداخت پول نفت و یا همکاری تجاری با ما دچار مشکل است.
پس آیا می توان غرب به خصوص ایالات متحده آمریکا را نادیده گرفت و اتحاد خارجی را با شرق به محوریت روسیه و چین تنظیم کرد؟ آیا چین خودش از الگوی شرق گرایی تبعیت می کند؟ به عنوان مثال دیدیم که در جریان جنگ اوکراین تمام قد پشت روسیه نایستاد و تحریم های روسیه را رسماً نقض نکرد، با تایوان وارد جنگ نشد و حاضر نشد کمک تسلیحاتی به روسیه بکند.
البته تمام اینها بدین معنی نیست که جلوی غرب و آمریکا همه چیز را وا بدهیم، بلکه می توانیم بر اساس منافع ملی همان راهی را برویم که چین را به این نقطه رساند، تا نظم هژمونی را به چالش بکشد.
برای افزودن نظر، لطفا به حساب کاربری خود وارد شوید...
ورود