کره شمالی را بهتر بشناسیم

1403/3/13 - 06/02/2024

بیشتر بخوانید

گفتگوی پروفسور هوشنگ امیراحمدی با یورو نیوز

«اسرائیل در پی تحقیر خامنه‌ای است؛ اگر خواسته‌های ایران برآورده نشد بمب هسته‌ای را بسازد و نترسد» نزدیک به بیست روز از ترور اسماعیل هنیه، رئیس دفتر سیاسی حماس، در تهران می‌گذرد و در این مدت شبح جنگ بر خاورمیانه سایه انداخته است. سران جمهوری اسلامی با اینکه در آغاز با قاطعیت از خونخواهی و انتقام سخن گفتند، ولی ظاهرا مدتی پس از سرد شدن خون هنیه، در خونخواهی او دچار تردید شدند؛ چراکه بعید به نظر می‌رسد این بار حملۀ نظامی ایران به اسرائیل، با پاسخ متقابل و متناسب اسرائیل در خاک ایران مواجه نشود. همزمان تهران می‌گوید که موضوع آتش‌بس در جنگ غزه و «انتقام» ارتباط مستقیمی با هم ندارند و ایران حق پاسخ به اسرائیل را برای خود محفوظ می‌داند.   هوشنگ امیراحمدی، کارشناس روابط بین‌الملل، در گفت‌وگو با یورونیوز دربارۀ تقابل نظامی ایران و اسرائیل و نقش ایالات متحدۀ آمریکا در چند و چون این رویارویی سخن گفته است. آقای امیراحمدی واکنش تلافی‌جویانۀ ایران علیه اسرائیل را ضروری می‌داند اما تاکید می‌کند که واکنش ایران باید متناسب با ترور هنیه باشد تا کار به جنگ تمام‌عیار بین ایران و اسرائیل کشیده نشود.        آقای امیراحمدی، به نظر شما ترور اسماعیل هنیه آن قدر واقعۀ برزگی بود که پاسخ نظامی لازم داشته باشد؟ بله، پاسخ نظامی به این ترور دلایل زیادی دارد. اول اینکه، مسئله فقط ترور هنیه نیست؛ اسرائیل سال‌هاست که دانشمندان هسته‌ای و موشکی و سرداران سپاه را ترور می‌کند و در ساختارهای اتمی ما خرابکاری می‌کند. آخرین اقدام اسرائیل در این زمینه، ترور اسماعیل هنیه بود ولی قبل از آن هم احتمال دارد که اسرائیل آقای رئیسی را با همکاری باکو کشته باشد. البته باید صبر کنیم تا حقایق واقعۀ مرگ رئیسی به تدریج روشن شوند. اما دربارۀ اسماعیل هنیه، مسئلۀ مهم‌تر این است که او را در تهران ترور کرده‌اند. هنیه در تهران مهمان رسمی مراسم شروع ریاست جمهوری آقای پزشکیان بود. ترور او برای جمهوری اسلامی بسیار سنگین بود؛ چون نشان داد که جمهوری اسلامی قادر به کنترل فضای امنیتی خودش نیست و یکی از مهم‌ترین مهمانانش به همین سادگی کشته می‌شود. به هر حال به نظر من ایران باید به این اقدام اسرائیل پاسخ دهد ولی پاسخش باید متناسب باشد. اسرائیل در حدی که صدمه زده باید صدمه بخورد. پاسخ به کشتن اسماعیل هنیه نیاز به یک جنگ تمام‌عیار ندارد و همچنین نباید باعث چنین جنگی شود؛ چون جنگ تمام‌عیار ایران و اسرائیل، آمریکا را هم درگیر خواهد کرد. ولی یک حملۀ محدود با خسارات معین، به نظر موجه است. جمهوری اسلامی چاره‌ای جز این ندارد؛ چون اگر اصلا نخواهد جواب دهد، آبرویش بیش از پیش می‌رود. همین الان هم حکومت ایران بابت ترور هنیه بسیار بی‌آبرو شده و اگر پاسخی به اسرائیل ندهد، برایش خیلی بد می‌شود. اما اگر جواب دهد، نمی‌تواند چنان جواب دهد که جنگ تمام‌عیار به راه افتد؛ چون اسرائیل به لحاظ نظامی قوی‌تر از ایران است و ضمنا آمریکا را پشت سر خودش دارد. بنابراین حکومت ایران باید مواظب باشد تا جنگ محدود و نسبی‌اش، تمام‌عیار نشود. ولی همین جنگ محدود هم باید واقعی باشد؛ نه اینکه مثل دفعۀ قبل ۳۰۰ تا موشک و پهپاد را روانۀ اسرائیل کنند ولی پیشاپیش با آمریکا و اروپا و اسرائیل هماهنگ کرده باشد تا موشک‌هایش را در هوا بزنند و به جایی خسارت وارد نشود. حملۀ قبلی جمهوری اسلامی به اسرائیل، به نظر من بازی کودکانه‌ای بود که نزدیک به ۷۰۰ میلیون دلار هم هزینه داشت. اگر این بار قرار است به اسرائیل پاسخ نظامی بدهند، باید پاسخی آبرومندانه باشد که جداً مایۀ تنبیه اسرائیل شود اگر جمهوری اسلامی پاسخ نظامی ندهد تا جنگ راه نیفتد، چه واکنشی باید به ترو هنیه نشان دهد؟ پاسخ به این سوال خیلی مشکل است؛ برای اینکه اولا خود حکومت از همان روز اول اشتباه کرد و داد و فریاد و تهدید کرد که ما تنبیه و خونخواهی می‌کنیم و با اسرائیل کاری می‌کنیم که هیچ کس تا به حال چنین کاری با او نکرده است و از این حرف‌ها. مقامات حکومت ایران خیلی تند صحبت کردند و قول دادند که اسرائیل را می‌زنند و بدجور هم می‌زنند. یعنی جمهوری اسلامی با نوع موضع‌گیری‌اش در قبال ترور هنیه، خودش را در مخمصه قرار داده و الان اگر واکنش نظامی نشان ندهد، آبروی خودش و ایران و نیروهای نظامی کشور به مقدار زیادی از بین می‌رود و از سوی دیگر اسرائیل را بیش از پیش پررو می‌کند که به کشتارها و ترورهایش ادامه دهد. بنابراین ایران باید در سطحی جواب نظامی بدهد. ولی پیشنهاد من این است که علاوه بر جواب نظامی محدود و متناسب و واقعی، جمهوری اسلامی باید از آژانس بین‌المللی انرژی اتمی و همین طور از لاشۀ برجام خارج شود و به نحوی جدی و با عزت به آمریکا بگوید ما حاضریم با شما وارد مذاکراتی جامع شویم برای عادی کردن رابطۀ ایران و آمریکا؛ و اگر در این مذاکرات راضی شدیم، بمب‌سازی را کنار می‌گذاریم ولی اگر راضی نشدیم، می‌رویم بمب هسته‌ای می‌سازیم. یعنی جمهوری اسلامی باید تهدید به ساخت بمب هسته‌ای را بگذارد روی میز مذاکره‌اش با آمریکا، و چیزی را که می‌خواهد، بگیرد و بمب را بدهد. ولی اگر آمریکا خواسته‌های ایران را برآورده نکرد، حکومت ایران بمب هسته‌ای را بسازد و از آمریکا و اروپا و اسرائیل نترسد. این‌ها به خاطر بمب‌سازی به ایران حمله نخواهند کرد. این تهدید که اگر ایران به سمت ساخت سلاح هسته‌ای برود، این کشورها به ایران حمله خواهند کرد، یک دروغ بزرگ است. ولی مقامات حکومت ایران از این تهدید خیلی ترسیده‌اند.       به نظرتان چرا اسرائیل هنیه را در قطر ترور نکرد و در تهران ترور کرد؟ برای اینکه اسرائیل می‌خواهد جمهوری اسلامی را تحقیر کند. این هدف اصلی اسرائیل است. نتانیاهو دارد خامنه‌ای را تحقیر می‌کند. او می‌گوید من در خانه‌ات مهمانت را، سردارت را می‌کشم و تو هم کاری نمی‌توانی بکنی و وقتی هم که می‌خواهی موشک شلیک کنی به سمت من، با من هماهنگ می‌کنی. بنابراین نتانیاهو مثل اینکه دست آقای خامنه‌ای را خوانده و ترسی از او ندارد و فکر می‌کند می‌تواند هر بلایی را سر ایران بیاورد. ترور هنیه نقطۀ اوج این رویکرد بود؛ برای اینکه هنیه اولا دشمن اسرائیل بود، ثانیا اسرائیل نمی‌خواست در کشورهای عربی او را ترور کند چون رابطۀ اسرائیل و عرب‌ها خراب می‌شد و اسرائیل و آمریکا چنین چیزی را نمی‌خواهند. بنابراین بهترین جا برای ترور هنیه ایران بود؛ چون هنیه و ایران هر دو دشمن اسرائیل‌اند. یعنی اسرائیل دشمن خودش را در خانۀ دشمن دیگرش کشت. تحقیر از این بالاتر ممکن نبود. اسرائیل خواست بگوید که اقتدار و قدرتش را دارم که یک آدم بزرگ این منطقه را در خاک ایران، در حالی که مهمان جمهوری اسلامی بود، بکشم. در واقع تل‌آویو با یک تیر دو نشان زد. هم هنیه را کشت، هم آقای خامنه‌ای و سپاه را تحقیر کرد.     اگر جمهوری اسلامی به ترور هنیه پاسخ نظامی دهد، آیا این بار هم ممکن است آمریکا مانع واکنش متقابل و متناسب اسرائیل شود؟ استراتژی آمریکا محدود ماندن جنگ غزه است. از ابتدای جنگ غزه، آمریکا دو مسیر را پیش رفته است. مسیر اول، حمایت بی قید و شرط از اسرائیل است. حمایت در سازمان ملل و نیز حمایت مالی و تسلیحاتی. در همین چند ماه گذشته، آمریکا بیش از ۲۰ میلیارد دلار پول به اسرائیل داده. در سازمان ملل هم که چند بار قطعنامه‌های شورای امنیت را به نفع اسرائیل وتو کردند. کمک تسلیحاتی هم که فراوان کردند. از سوی دیگر، آمریکا سعی کرده اسرائیل را محدود کند تا درگیری نظامی‌اش فراتر از غزه نرود و به ایران و حتی حزب‌الله هم کشیده نشود. آمریکا نخواسته جنگ اسرائیل با حماس تمام شود ولی ضمنا مانع گسترش جنگ شده. در واقع هدف آمریکا این بوده که اسرائیل حماس را تنها گیر بیاورد تا او را درب و داغان کند. عملا هم این طور شده. اسرائیل تا حالا بیش از ۴۰ هزار نفر را در غزه کشته که گفته می‌شود نیمی از آن‌ها زن و کودک بودند. آمریکا فشار زیادی هم بر ایران آورده تا جنگ فراتر از غزه نرود. جنگ بین اسرائیل و حماس است ولی مدیریت جنگ با آمریکا است. هدف این مدیریت هم محدود ماندن جنگ، تداوم حمایت سنتی آمریکا از اسرائیل و باقی‌ماندن سایر کشورها پشت دیوار دعوای حماس و اسرائیل بوده. از این حیث آمریکا بسیار با درایت عمل کرده و رویکردش به این جنگ، تا الان موفقیت‌آمیز بوده. یعنی همۀ کشورهای منطقه را سر جای خودشان نشاند و هیچ کس جرات نکرد وارد این جنگ شود و کشورهای این منطقه، عملا حماس را با اسرائیل تنها گذاشتند. آمریکا از یکسو از طریق فشارها و امتیازات، ایران را مدیریت کرد که وارد این میدان نشود، از سوی دیگر اسرائیل را از طریق فشار و امتیاز و پول و غیره محدود کرد تا جنگ را به طرف ایران و جاهای دیگر نبرد. ولی در عین حال آمریکا بدش نمی‌آید تا – به قول خودش – سران تروریست حماس از بین بروند، گروگان‌ها آزاد شوند و تکلیف مدیریت غزه در آینده هم روشن شود. یعنی از نظر آمریکا، حماس بعد از این جنگ نباید در مدیریت غزه نقشی داشته باشد. الان هم آمریکا دارد به ایران فشار می‌آورد که به ترور هنیه پاسخی ندهد، ولی اگر ایران واکنشی مثل چند ماه قبل نشان دهد، آمریکا دوباره به اسرائیل فشار می‌آورد که پاسخت به ایران باید خیلی محدود باشد. اگر اسرائیل در جواب حملۀ احتمالی جمهوری اسلامی، شهرهای ایران را بمباران کند، به نظرتان سلسله‌ای از حملات متقابل پدید می‌آید و ایران و اسرائیل عملا وارد جنگ با یکدیگر می‌شوند؟ آمریکا جنگ تمام‌عیار نمی‌خواهد چون نگران آیندۀ این منطقه است. وضعیت منطقۀ خاورمیانه و همین طور قارۀ اروپا، هر چه بیشتر در حال حرکت به سمت ایجاد جنگ جهانی سوم است. اگر این منطقه کنترل نشود و جنگی تمام‌عیار بین ایران و اسرائیل دربگیرد، این جنگ از طریق دخالت روسیه حتما وصل می‌شود به جنگ اوکراین و این عملا در حکم جنگ قاره‌ای است. آمریکا فعلا برای چنین جنگی آمادگی ندارد. نه حزب جمهوری‌خواه و نه حزب دموکرات، هیچ کدام فعلا در چارچوب یک جنگ جهانی فکر نمی‌کنند. هدف هر دو حزب محدود نگه داشتن جنگ غزه است. علت نگرانی آمریکا این است که اسرائیل در جنگ با ایران اگر خیلی تحت فشار قرار گیرد و احساس کند موجودیتش دارد به خطر می‌افتد و یا ممکن است جنگ را ببازد، حتما دست به اسلحۀ اتمی می‌برد. اسرائیل ۴۰۰ بمب هسته‌ای دارد و ایران بمب هسته‌ای ندارد. در این صورت اسرائیل می‌تواند ایران را نابود کند. در صورت استفادۀ اسرائیل از بمب هسته‌ای، عملا جنگ جهانی سوم آغاز می‌شود. آمریکا و اروپا نسبت به موجودیت اسرائیل تعهد دارند. اگر موجودیت اسرائیل به خطر بیفتد، آمریکا و اروپا باید وارد یک جنگ بزرگ شوند. در غیر این صورت، اسرائیل از سلاح‌های هسته‌ای‌اش استفاده می‌کند. در هر دو حالت، آمریکا با یک وضعیت جنگی گسترده روبرو می‌شود؛ چون دعوای خاورمیانه به جنگ اوکراین وصل می‌شود. این نکته را هم اضافه کنم که به نظر می‌رسد بین سران سپاه و آقای خامنه‌ای اختلافاتی در قبال جنگ با اسرائیل وجود دارد چونکه خامنه‌ای محتاط‌تر از آن‌هاست. ولی خامنه‌ای بالاخره مجبور خواهد بود که حرکتی بکند، اگر حرکت او علیه اسرائیل محدود باشد که هیچ، وگرنه مشکلات اساسی برای کشور ایجاد خواهد شد.          اگر کار ایران و اسرائیل به جنگ کشیده شود، این جنگ می‌تواند بر نتیجۀ انتخابات آمریکا تاثیرگذار باشد؟ یعنی این جنگ بیشتر به سود یا به ضرر دونالد ترامپ است یا کامالا هریس؟ اگر جنگ عظیمی شروع شود که تهدیدی علیه موجودیت اسرائیل باشد، آمریکا هم وارد جنگ می‌شود. در این صورت، جنگ حتما بر انتخابات تاثیر خواهد گذاشت. در صورت وقوع یک جنگ عظیم، اگر بایدن کاندیدای ریاست جمهوری بود و ضمنا رئیس جمهور جوان‌تری بود، ممکن بود حتی انتخابات را به تعویق بیندازند و او یکسال دیگر هم رئیس جمهور باشد. اما الان احتمال چنین اتفاقی منتفی شده و انتخابات حتما برگزار خواهد شد. در شرایط فعلی، وقوع جنگی بین ایران و اسرائیل که آمریکا را هم درگیر خودش کند، به نفع ترامپ خواهد بود؛ برای اینکه ترامپ ضد جنگ است و مردم آمریکا هم این را می‌دانند. دموکرات‌ها، حداقل در این دوره، جنگ‌طلب‌ترند. بنابراین به نظر من، در صورت ورود آمریکا به جنگ تا قبل از انتخابات این کشور، اکثریت مردم آمریکا از ترامپ حمایت خواهند کرد؛ چونکه آن‌ها خواستار جنگ نیستند. مشکلات زندگی‌شان زیاد است و طاقت جنگ را ندارند. ترامپ گفته است که به جنگ اوکراین و جنگ خاورمیانه خاتمه می‌دهد. به نظر من هم از عهدۀ این کار برمی‌آید. ولی خانم کامالا هریس فاقد اقتدار لازم در مواجهه با ایران و اسرائیل است و در مجموع آمریکای ضعیف‌تری را، نسبت به آمریکای ترامپ، در برابر ایران و اسرائیل قرار خواهد داد. به نظر من ترامپ برای صلح حتما بهتر است. ولی همه چیز در گرو کیفیت جنگ فعلی است که در غزه جریان دارد. اگر این جنگ چنان فراگیر شود که نهایتا به جنگ اوکراین گره بخورد و از دل این پیوند، جنگ جهانی و جنگ اتمی بیرون آید، حتی ممکن است انتخابات آمریکا متوقف شود و احزاب دموکرات و جمهوری‌خواه با همفکری، وضعیت جدیدی در کشورشان ایجاد کنند. ولی فکر نمی‌کنم کار به این جاها بکشد. کمتر از سه ماه دیگر انتخابات ریاست جمهوری آمریکا برگزار می‌شود و در این مدت هم، حتی اگر جنگ وسیعی دربگیرد، تا سه ماه قابل کنترل است. جنگ وسیع و تمام‌عیار حداقل یکسال طول می‌کشد. به هر حال به نظرم جنگ احتمالی ایران و اسرائیل، اگر اتمی نشود، و نیز همین جنگ فعلی غزه، در انتخابات آمریکا به سود ترامپ خواهد.   .       

بیشتر بخوانید

اسماعیل هنیه چطور ترور شد؟

محمدحسین واحدی  اسماعیل هنیه چطور ترور شد؟   اسماعیل هنیه رهبر حماس و از بزرگان مقاومت اسلامی  دیروز مهمان مراسم تحلیف ریاست جمهوری  ایران بود.او و برخی از سران مقاومت در یک ردیف صندلی نشسته بودند. این موضوع موجب جلب شدن توجه برخی رسانه های خارجی و جهان غرب شد. شهید اسماعیل هنیه را به شدت اسرائیل زیر نظر داشت حتی این ترور را در قطر ،ترکیه انجام نداد. تا حمله ی اصلی را برای نشان قدرت خود در ایران انجام دهد. اگر بخواهم دقیق تر بگویم ایران تنها دشمن اسرائیل طبق گفته خودشان در ایران است. نتانیاهو نخست وزیر این رژیم نیز در یکی از مصاحبه های خود سه بار نام ایران را به عنوان تنها تهدید وجودی اسرائیل تکرار کرد. علاوه بر این اسرائیل گفته که هر کس در عملیات ویژه ۷ اکتبر دست داشته را از بین خواهد برد. حتی گفته رهبران حماس را در کجای دنیا باشند خواهند کشت . این ادعا به نظر صحیح می رسد زیرا در تاریخ نیز سابقه دارد. مثلا در عملیات خشم خدا از فلسطینی هایی که ورزشکاران اسرائیلی را گروگان گرفته بودند انتقام گرفت و ظرف ۲۰ سال تمامی آنها را از بین برد. اما این ترور بسیار فرق می کند در خاک ایران که به عنوان قدرت منطقه و رهبری محور مقاومت را بر عهده دارد صورت گرفت. در این حمله از یک کواد کوپتر و یک موشک هدایت‌شونده یا بالستیک که احتمالا از خارج از کشور باشد استفاده شد. این موشک طبق گفته اسرائیلی ها اسپایک نام دارد. این یک سامانه موشکی  هدایت شونده ضد تانک است که معمولا ۸ کیلومتر برد دارد اما برخی از آنها که پیشرفته نیز هستند ۲۵ کیلومتر بردشان است. این موشک ها از  جاها و تسلیحات مختلفی همچون هلی کوپتر، ناو ، هواپیما، لانچر و... قابل پرتاب هستند. از این سلاح در به شهادت رساندن شهید هنیه استفاده شد و از ساختمان های مجاور  کاخ سعد آباد و نزدیکی های آن  این موشک شلیک شد. که در نهایت به اتاق او برخورد کرد. در این حمله اسماعیل هنیه و محافظ شخصی او  هر دو شهید شدند. البته به ساختمان برای ترور یک شخصیت کار جدیدی نیست و بارها توسط اسرائیل در لبنان و غزه منتهی با استفاده از هواپیما انجام شده است. اما در ایران به دلیل محدویت ها و حفاظت شدید از شهید  اسماعیل هنیه مجبور به استفاده از موشک هدایت شونده شدند. اینکه چطور این ادوات نظامی را به داخل کشور آوردند جای سوال است  آن هم به ادعای اسرائیلی ها یک شهرک نظامی در شمال تهران، که این هم البته احتمالا از طریق یکی از کشور های همسایه وارد ایران‌شده است. این حمله در کاخ سعد آباد تهران انجام شده و حتی در ساختمان آقای هنیه،  دیگر رهبر حماس زیاد نخاله  نیز بوده است. که البته او آسیبی ندیده است. از آن جا اطلاعات اسرائیل دقیق بوده در این مورد به نظر می رسد از گارد محافظان امنیتی فلسطینی شهید  هنیه  یکی  یا دونفر  آنها نفوذی و جاسوس بوده باشند. یا از داخل مقامات سیاسی یا نظامی ایران هم ممکن‌است . باشد مانند الی کوهن که رده بالایی در سیاست سوریه داشت و جاسوس اسرائیل هم بود. تنها چهاره پیش روی ایران یک اقدام بازدارنده قوی می باشد یا با انجام مستقیم یا توسط نیروهای نیابتی خود که همان محور مقاومت هستند. در ادامه ایران باید سیستم اطلاعاتی خود را تقویت کند  حتی یک نهاد مثل Mi5انگلستان که مسئولیت امنیت داخلی را برعهده داردتأسیس کند. از ظرفیت های اطلاعاتی ارتش و پلیس هم باید در این راستا کمک بگیرد.

بیشتر بخوانید

چرا بندر الحدیده مهم است.

محمد حسین واحدی چرا بندر الحدیده مهم است؟   بندر الحدیده بارها توسط جنگنده های آمریکایی و ائتلاف غربی بمباران شده است. اخیرا هم بعد از حمله پهپادی حوثی های یمن که موفقیت آمیز بود و توانست از گنبد آهنین عبور کند. در این حمله پهپادی ۶ اسرائیلی کشته شده اند. اسرائیل نیز تصمیم گرفت تلافی کند و در حمله انتقام جویانه خود به این بندر حمله کرد.این بندر در ۱۵۰ کیلومتری جنوب صنعا واقع شده است. ایران از این طریق به انصارالله اسلحه و مواد غذایی ارسال می کند. برق مورد نیاز این بندر نیز از طریق نیروگاه راس کثیب تامین می شد. که توسط جنگنده های اسرائیلی نابود و از مدار خدمت خارج شد. علاوه بر این نیروگاه تأسیسات نفتی، فرودگاه و ... بارها توسط آمریکا و متحدانش مورد حمله قرار گرفته است. اخیرا هم که اسرائیل به کشورهای متخاصم اضافه شده است. این حملات منافع ایران را شامل می شود از جمله پایگاه ها و مراکز وابسته به سپاه قدس ایران که غرب آنها را تهدیدی علیه خود و امنیت دریانوردی خود می داند. طبق گزارش ها تهران در پی ساخت منطقه آزاد تجاری در بندر راس عیسی در حدیده برای ارسال کالا به اروپا است. در دوران جنگ عربستان نیز از طریق بندر الحدیده برای ارسال سلاح به یمن از طریق یگان ۴۰۰ سپاه قدس انجام می شد. زمان تحویل سلاح به انصارالله نیز در بندر تمامی نیز ها تغییر می کنند و افراد ایرانی برای تحویل بار و اسلحه ها به بندر می آیند. ایران نیز جدیدا طبق ادعاهای رسانه های خارجی بعد از حمله اسرائیل یک پایگاه پیشرفته در نزدیکی بندر الحدیده ساخته که با تجهیزات جنگ الکترونیک شرکت صا ایران برای رصد کشتی ها و... در نزدیکی فرودگاه الحدیده مستقر کرده است.چهار ماه پیش نیز یگ گروه چهار نفره از این شرکت به حدیده رفتند تا استفاده از این تجهیزات را به حوثی ها آموزش دهند. از این تجهیزات برای کارهای مختلفی از جمله شناسایی کشتی ها استفاده می شود. از آغاز جنگ غزه حوثی های یمن بیش از ۷۰ کشتی را مورد هدف قرار دادند.با شدت گرفتن این حملات بسیاری از شرکت های کشتیرانی مجبور به تغییر مسیر یا پرداخت مبلغی برای عبور به حوثی ها شدند. علاوه بر این مسیر کشتی های تجاری از چین به اروپا از ۲۰ روز به ۳۰ روز افزایش پیدا کرده و همچنین در آمد مصر از کانال سوئز از ۹ میلیارد دلار به ۷ میلیارد دلار کاهش پیدا کرد.

بیشتر بخوانید

آیا جلیلی بیاید جنگ می شود؟

محمدحسین واحدی  محمدحسین واحدی  آیا جلیلی بیاید جنگ می شود؟ پروژه  فوبیا یا همان شیطان سازی از جلیلی در جناح های مختلف بر روی میز و دستور کار است. نه صرفا اصلاح طلبان ، اما با این حال نکته مهمی که ما با آن پیش رو هستیم،اینکه جلیلی یک جنگ طلب و قطعنامه های زیادی را باعث شد علیه ایران تصویب شود. اما چرا دکتر جلیلی در مناظرات نتوانست توافق کند زیرا توافق یا آمریکا بدون دادن امتیاز های خاصی همراه بود از جمله تضعیف قدرت نظامی ایران به خصوص تضعیف قدرا موشکی و پهپادی،  نه فقط هسته ای زیرا آمریکایی ها و اروپایی ها به کنترل پروژه هسته ای ایران قانع نمی شوند.حتی به موشک های فضایی ایران که جنبه غیر نظامی دارند نیز همواره ایراد گرفته و خواستار لغو این دستاورد های هوا و فضای ما نیز هستند‌. یکی از دلایل عدم توافق دکتر جلیلی با آنها همین موضوع است. اما چرا جدید دکتر جلیلی از جنگ حرف زد. زیرا ما یک جنگ غیر قابل اجتناب در پیش داریم آن هم حمله اسرائیل به لبنان است. اگر اسرائیل به لبنان حمله کند بعد از نابودی حزب الله آماده حمله به ایران می شود. حتی دکتر کمال خرازی در سخنان خود اشاره فرمودند به که در صورت حمله به لبنان گفت از حزب الله لبنان حمایت خواهیم کرد. او در ادامه نیز گفت راهبرد سیاست خارجه تاثیری ندارد. دکتر جلیلی نیز منظورش به احتمال زیاد همین جنگ بود . اما ما حالا اگر بخواهیم فرض بگیریم منظور ایشان جنگ بین ایران و آمریکا بوده  است. آیا جنگی بین ایران و آمریکا رخ می دهد؟ به نظر من خیر زیرا ترامپ در همان سال ۹۸ بعد از حمله ایران به پایگاه عین الاسد خواست به ایران پاسخ بدهد ولی طبق گفته خود او مقامات پنتاگون نگذاشتند و گفتند منافع و پایگاه های ما در خاورمیانه در خطر قرار می گیرند. دوم اینکه آمریکا می داند اگر به ایران حمله مستقیم صورت گیرد ایران سریع خود را به سلاح هسته ای مجهز خواهد کرد.ا طبق آمار غربی ها یران در حال حاضر اگر بخواهد می تواند ۱۰ بمب هسته ای بسازد. همچنین ایران دارای ۱۵۰۰۰۰ نیرو در کل خاورمیانه می باشد. حالا با این اوضاع خاورمیانه ایران باید بیاید با ترامپ مذاکره کند.

بیشتر بخوانید

تبیین رابطه نمایندگی و وظیفه پاسخگویی . منوچهر شمس

        تبيين رابطه نمايندگي و  وظیفه  پاسخ گويي                                                                                                                                                              منوچهر شمس                 به قراردادي  كه ايفاي مسئوليت و مباشرت اتخاذ تصميمات و انجام فعاليت هاي مشخصي را توسط يكي از طرفين كه كارگمار ، كارفرما يا پاسخ خواه ناميده ميشود به طرف ديگر كه كار گزار ، نماينده يا پاسخگو گفته ميشود ، تفويض مي نمايد ، رابطه نمايندگي گفته ميشود . به نظر مي رسد رابطه دولت و مردم يا بخش دولتي و بخش خصوصي نيز مشمول تعريف فوق بوده و دراين گفتار سعي در توضيح مفاهيم و شرايط مناسب جهت نيل به اهداف ايجاد رابطه نمايندگي مي باشد . رابطه نمايندگي : از زماني كه پيشرفت و تحول در زندگي بشر باعث شد مسئوليت اداره اموال يك شخص به شخص ديگري واگذار گردد ، اعمال نوعي نظارت براي وفاداري به تعهدات ضرورت پيدا كرد. افراد يا گروه هاي مختلف ، فرد يا گروهي را به عنوان نماينده انتخاب و مسئول و مأمور ارائه مجموعه اي از خدمات مشخص قرار مي دهند كه اين امر مستلزم واگذاري اختيار تصميم گيري و فعاليت در راستاي امور تعيين شده در رابطه نمايندگي مي باشد . با توجه به امكان وجود تضاد منافع بين طرفين قراردادمذكور به معناي امكان استفاده از شرايط و امكانات در اختيار نماينده جهت تأمين منافع خود و يا نه كاملاً مطابق اهداف، وظايف و تكاليف تعيين شده ، مسئوليت پاسخگويي نمايندگان به كار گماران مطرح مي شود . مفهوم مسئوليت پاسخگوئي كه سابقه حياتش همپاي حيات نظامهاي سياسي مردم سالار است ، ريشه در فلسفه سياسي دارد و مفهوم امروزين آن بر اركاني نظير پذيرش حق دانستن حقايق و حق پاسخ خواهي براي مردم استوار است . در جوامعي كه داراي نظامهاي سياسي مردم سالار هستند ، مردم با انتخابات ، قدرت قانوني خود را به نمايندگان خويش وامي گذارند ، ليكن حق دانستن حقايق و پاسخ خواهي را براي خود محفوظ مي دارند. در اين قبيل جوامع ، مقامات منتخب در قبال اعمالي كه انجام مي دهند در برابر شهروندان مسئوليت پاسخگوئي دارند و شهروندان نيز به عنوان صاحبان حق، حقايق را در مورد اعمال مسئولين و بر مبناي حقوق طبيعي دانستن و پاسخ خواهي به صورت علني و مستقيم يا از طريق نمايندگان قانوني خود پي     گيري و مطالبه مي كنند.[1]   نكته قابل توجه در ارتباط با رابطه نمايندگي، حدود و اختيارات و دامنه تصميم گيريها و تفويض اختيارات صورت گرفته از يك سو و بررسي اثربخشي و كارائي تصميمات و اعمال انجام شده نمايندگان از سوي ديگر مي باشد . واضح است بررسي ميزان اثربخشي و كارآيي تصميمات اخذ شده و فعاليت هاي انجام شده بايد بر اساس مباني و معيارهايي مناسب و احتمالاً از پيش توافق شده و همچنين سيستم هاي اطلاع رساني و ارزيابي مناسب باشد تا در نهايت به كارگماران در بررسي ميزان انطباق نتايج حاصل از تصميم گيريها و        فعاليت هاي ذكر شده با اهداف و منابع در دسترس كمك نمايد . لزوم استقرار سيستم ها و راهكارهاي مناسب در راستاي كنترل فعاليت ها و عملكرد نمايندگان بديهي به نظر مي رسد و اينكه مي بايست ساز و كارهاي لازم جهت دسترسي مناسب اطلاعات مربوطه فراهم باشد، ليكن آنچه پيش از آن و بطور جامع بايد به آن پرداخته شود، تبيين رابطه نمايندگي و تأكيد بر وظايف و حقوق طرفين رابطه مي باشد كه مسئوليت پاسخگويي را براي نمايندگان و حق پاسخ خواهي را براي كارگماران مدنظر قرار مي دهد. بدون پرداختن به فرآيند انتخاب نمايندگان و با فرض انتخاب نمايندگان مورد نظر توسط كارفرمايان ، آنچه مسلم است وجود اعتقاد واقعي در انديشه نمايندگان جهت ايفاي درست و شايسته وظايف تعيين شده براي آنان و پاسخگوئي صحيح و كامل در قبال تصميمات و اعمالشان، همچنين تاكيد كارفرمايان بر وظيفه پاسخگوئي نمايندگان و حق پاسخ خواهي خود بر دريافت اطلاعات مورد نياز مربوط به ايفاء نقش مباشرتي نمايندگان و كنترل اعمال و نظرات آنان و نيز تطبيق نتايج بدست آمده با اهداف تعيين شده قبلي و حيطه اختيارات و گستره فعاليتهاي نمايندگان و اخذ تصميمات بهينه حاصل از بكارگيري اطلاعات دريافتي ، مي تواند به تعيين سطح و نحوه پاسخگويي و ابزارهاي آن جهت كنترل و نظارت هاي لازم كمك شاياني بنمايد. درفرآيند مسئوليت پاسخگوئي، مشاركت هردوطرف پاسخگو و پاسخ خواه امري ضروري بوده كه بايد با استفاده از ابزارهاي مناسب نقش خود را در اين مسئوليت و ارزيابي ايفاء نمايند . ناگفته پيداست ، ارتباط بين مردم و دولت تابع قرارداد رابطه نمايندگي است كه مي بايست بر پايه قوانين و مقررات و حق انتخاب كردن و انتخاب شدن توسط مردم و دولت و به دنبال آن مسئوليت پاسخگوئي و حق پاسخ خواهي براي انتخاب شوندگان و انتخاب كنندگان از اصول زيربنائي آن باشد . هر چند حد و مرز دقيق و قابل ترسيمي جهت بررسي و كنترل تمامي وظايف دولت از قبيل وظايف اجتماعي ، اقتصادي، سياسي و..... نمي توان متصور بودو هر كدام از فعاليت هاي ذكر شده بايد متناسب با ماهيت خود مورد بررسي قرار گيرد و عمدتاً فعاليت هاي فوق در هم تنيده و حاوي موضوعات مشترك و كاملاً قابل تفكيك نيست ، اما اصل ايجاد رابطه نمايندگي شايد به اين دليل كه در اغلب مفاهيم و موضوعات مورد نظر، موضوعات و مسائل اقتصادي جزئي جدائي ناپذير از فعاليتها بوده و يا اينكه خود مسائل اقتصادي اثرگذاري زيادي در ساير مفاهيم و موضوعات دارد ، بر پايه مفاهيم اقتصادي بوده و دربيشتر بررسي ها ، موارد مربوط به مفاهيم اقتصادي مد نظر بوده است . در ادامه به لزوم تبيين و نهادينه سازي رابطه نمايندگي،ابزارهاي پاسخگويي و پاسخ خواهي، بررسي ابزارهاي مناسب جهت ايفاي وظيفه پاسخگويي و برخي ديگر از موارد قابل بحث اشاره خواهد شد . تبیین رابطه نمایندگی و وظیفه پاسخگویی منوچهر شمس، عضو سابق هیات نمایندگان اتاق بازرگانی ،صنایع،معادن و کشاورزی ایران همانطور كه گفته شده مسئوليت پاسخگوئي در ادامه پذيرش مسئوليت توسط مسئولين منتخب مردم و تفويض قدرت اداره امور و فعاليت ها به ايشان  از سوي مردم كه دارندگان اصلي قدرت هستند، بر اساس حق ذاتي دانستن حقايق و اطلاعات مي بايست توسط كارگزاران به نحو مناسبي ايفا گردد. آنچه اين مسئوليت را تقويت كرده و باعث افزايش سطح پاسخگويي مي گردد، به پاسخ خواهان يعني مردم بستگي دارد كه چگونه و به چه مقدار بر حق پاسخ خواهي خود پافشاري نموده و از مجاري و اهرم ها و ابزارهاي تعيين شده در جهت احقاق حقوق خود اصرار ورزند، بنابراين مي بايست از ابتداء رابطه نمايندگي به خوبي تبيين شده و طرفين رابطه به خوبي به وظايف خود آگاه باشند و مسئولين نيز پس از قبول مسئوليت ها مي بايست از طرق مشخص شده نسبت به ايفاي وظايف خود و پاسخگويي لازم در قبال فعاليت ها و مسئوليت هايشان اهتمام داشته باشند.  بديهي است تعيين كامل وظايف افراد قبل از قبول مسئوليت و تعيين ابزارهاي لازم براي بررسي نحوه و ميزان ايفاي وظايف ، همچنين تبعات احتمالي انحراف از نتايج مورد نظر، احتمالاًمي تواند ضمن پذيرش مسئوليت ها توسط افراد مطلع و كارآمد به انتخاب بهتر و شايسته تر افراد توسط انتخاب كنندگان كمك شاياني نمايد و مسئولين نيز در جريان مسئوليت پذيرفته شده ، فعاليت هاي پس از انتخاب و پذيرش مسئوليتشان را با توجه به شناخت كافي از فرآيند پاسخگويي ،شامل آگاهي كامل از مسئوليت هاي بعهده گرفته شده و ابزارهاي پاسخگويي شكل بهتري به انجام برسانند. بنظر مي رسد مهم اين است كه قبل از شروع رابطه نمايندگي و انتخاب و واگذاري امور به نماينده ، ابتدا به تعيين طرفين رابطه پرداخته شده و معلوم باشد چه كسي كارفرما و چه كسي در نتيجه انتخاب كارفرما، كارگزار است، چه كسي صاحب حق انتخاب و كارگمار بوده و در نتيجه گزينش از سوي او ، چه كسي در طرف مقابل رابطه نمايندگي جهت قبول مسئوليت و انجام وظايف معين بعنوان نماينده انتخاب و عهده دار مسئوليت هاي واگذار شده مي باشد و همچنين چه كسي به عنوان صاحب حق دانستن، پاسخ خواه بوده و در مقابل چه كسي مي بايست از انجام وظايف خود به پاسخ خواه و صاحب حق، پاسخگويي داشته باشد. در قدم بعدي مي بايست نسبت به تعيين ابزارها و راهكارهاي لازم پاسخگويي اقدام نمود و با تعيين ابزارهاي مناسب به طرفين رابطه نمايندگي جهت ايفاي مسئوليت پاسخگويي و حق پاسخ خواهي و دريافت اطلاعات مربوطه كمك كرد. پاسخگويي شامل پاسخگويي مالي و پاسخگويي عملياتي بوده و فرآيند عمليات پاسخگويي بايد زمينه لازم را جهت توانايي و ارزيابي و سنجش مسئوليت واگذار شده و همچنين توانائي بررسي وظيفه مباشرت و حسابدهي را فراهم كرده وقابليت ارزيابي، كارآيي و اثربخشي فعاليت هاي انجام شده را نيز داشته باشد. گزارشگري مالي اصلي ترين ابزار پاسخ گويي بوده و ارتقاء سطح پاسخگويي با افزايش و ارتقاء سطح گزارشگري مالي ارتباط مستقيم داشته و سهم فراواني در جريان اطلاعات از پاسخگو به پاسخ خواه دارد. نكته قابل توجه ديگر وجود رابطه مستقيم سطح پاسخگويي و سطح توسعه انساني در كشورهاي مختلف است. بررسي رابطه پاسخگويي و توسعه انساني در كشورهاي مختلف مبين اين است كه در كشورهايي كه مسئولين منتخب مردم به شكل صحيح تر و كامل تربه پاسخگويي پرداخته اند، توسعه انساني نيز در آن كشورها از سطح كاملاً بهتري نسبت به كشورهايي قرار دارد كه در آن كشورها پاسخگويي به شكل مناسب صورت نمي گيرد. رده بندي کشورهايي که فساد مالي اداری در آنها کم است:   دانمارک 9.3نيوزيلند 9.3سنگاپور 9.3فنلاند 9.2سوئد 9.2 کانادا 8.9هلند 8.8استراليا 8.7 سوييس 8.7نروژ 8.6 ايسلند 8.5 لوگزامبورگ 8.5هنگ کنگ 8.4ايرلند 8.0 اتريش 7.9 آلمان 7.9     بررسي اجمالي گزارشگري مالي در ايران: از مقايسه شفافيت مالي و اداري و سطح توسعه انساني در كشورهاي مختلف دنيا به رابطه مستقيم ومعنادار سطح شفافيت مالي و سطح توسعه انساني در كشورهاي مختلف دنيا پي مي بريم و كاملاً مشهود است كه كشورهاي داراي شفافيت مالي بيشتر از سطح توسعه انساني بالاتري برخوردار           مي باشند. گزارشگري مالي شامل صورت هاي مالي و عملكرد و جداول مربوطه به فعاليت ها و عملكرد دولت است كه وضعيت و عملكرد را در مقاطع زماني مشخص(مياندوره اي ساليانه) شده مي باشد. سرآغاز بسياري از بررسيها مربوط به مطلوبيت عملكرد درست فرآيند بودجه بندي و تدوين بودجه است كه قابليت مقايسه پيش بيني ها و فعاليت هاي انجام شده فراهم مي شود. با بررسي هاي انجام شده در مورد وجود ابزارهاي پاسخگويي مناسب به نواقص فراوان در سيستم تهيه و ارائه مستندات و گزارشات (1) و همچنين اشكالات زيادي در سيستم هاي نظارتي موجود مي شويم.(2) همانطور كه قبلاً گفته شده اطلاعات به موقع و صحيح و كامل مي تواند موجبات ارائه اطلاعات مطلوب پاسخ خواهان را بهمراه داشته باشد و در غير اينصورت نه تنها مفيد نيست بلكه مي تواند باعث گمراهي استفاده كنندگان از اين اطلاعات گردد. نتيجه: با توجه به مطالب گفته شده ميتوان نتيجه گرفت كه با تبيين بهتر يا باز تعريف رابطه نمايندگي و سعي طرفين رابطه به ايجاد زمينه هاي مناسب پاسخگويي و پاسخ خواهي و تهيه ساز و كارهايي جهت جريان صحيح و مناسب اطلاعات ميان طرفين رابطه از اهميت فراواني در جهت افزايش شفافيت برخورداربود و در نهايت موجبات هدفگزاريها، برنامه ريزيها و فعاليت هاي هدفمند در جهت رشد و اعتلاي همه جانبه كشور مي شود ، در اين راستا پيشنهاد هايي بشرح زير وجود دارد: 1-افزايش سطح آگاهيهاي عمومي در ارتباط با رابطه نمايندگي و افزايش اطلاعات مديران بخش هاي غيردولتي در اين زمينه 2- تاكيد بر حق پاسخ خواهي از طريق مجاري قانوني و ابزارهاي تعيين شده توسط مردم و نمايندگان آنها و همچنين تشكل هاي بخش خصوصي و ايجاد فضاي لازم براي فراهم نمودن زمينه و بستري مناسب جهت حضور شايسته و موثر فعالان بخش خصوصي در تصميم سازيها و تصميم گيريها 3- سعي در تقويت جايگاه تشكل هاي بخش خصوصي از طرق ممكن و افزايش سطح مشاركت 2 بخش خصوصي و دولتي جهت اخذ نتايج بهتر در اين خصوص 4- استفاده از نظرات انديشمندان در حوزه گزارش گري مالي و عملياتي دولتي و الگوبرداري از كشورهاي پيشرفته در اين حوزه جهت ايجاد سيستم ها و گزارشات بهينه و مناسب با وضعيت اقتصادي و ساختاري كشور با توجه به امكان بروز كردن سيستم ها و گزارشات به تناسب مسائل و وضعيت ها و پيچيدگي هاي آتي در اين حوزه (1)عضو هيئت نمايندگان اتاق و رئيس كميسيون صنعت و معدن (2)تحليل بناي نظري و قانوني حاكم بر سيستم حسابداري دستگاههاي اجرايي كشور-مجله حسابدار رسمي – شماره ديماه 1384 (3)تحليلي نظري پيرامون سيستم نظارت مالي كشور از نظر پاسخگويي- بررسي هاي حسابداري حسابرسي شماره 31 بهار 82 (4)گزارش سازمان شفافیت بین الملل2010 (5)گزارش توسعه انسانی سازمان ملل 2010    

بیشتر بخوانید

چرا طرح انتخاباتی سال 1392 مناسب برای انتخابات 1403 نیست ؟

پروفسورهوشنگ‌ امیر احمدی فعال سیاسی و استاد توسعه و روابط بین الملل در دانشگاه راتکرز آمریکا با طرح گفتگویی با عنوان "چرا طرح انتخاباتی سال ۱۳۹۲ مناسب برای انتخابات سال ۱۴۰۳ نیست ؟" تفاوت های ایران و جهان امروز با سال ۱۳۹۲ را در ابعاد مختلف یادآوری کرد و با توضیح هر کدام ، حاکمیت را از مسیر پیش رو آگاه ساخت .ایشان تغییرات از سال ۱۳۹۲ تا الان را در ۵ دسته عمده دسته بندی کرد و در ادامه به توضیح هر کدام پرداخت .. _ اتفاقات در ایران _اتفاقات در منطقه و جهان _وضعیت پرونده هسته ای ایران _وضعیت رهبری کشور ، ابزارهای موجود_موقعیت نظامیهای کشور  مواردی بود که ایشان در مورد آنها به گفتگو پرداخت .. وی در ادامه برای شرح تفاوت اقتصادی در پایان دوره آقای احمدی نژاد تا الان  یادآور شد که در آخر دولت آقای احمدی نژاد ، فارغ از تبلیغات منفی که از ایشان میشد ، دلار حدود ۳۰۰۰ تومان بود و در پایان دولت آقای روحانی حدود ۲۵۰۰۰ تومان و گفت این خود نشان از این دارد که در جامعه امروز فقر به مراتب بیشتر از سال ۱۳۹۲ است .در زمینه تغییرات سیاسی در جامعه به جنبش سبز سال ۸۸ در دوره آقای احمدی نژاد اشاره کرد و یادآور شد جنبش سبز در نتیجه تقابل دو جناح درون حکومت برای تصاحب قدرت بوجود آمد در صورتیکه در سالهای بعد و مشخصا سالهای ۹۶ و ۹۸ و ۱۴۰۱ شاهد تقابل مردم با حاکمیت بودیم . نتیجه گیری ایشان این بود که سپردن قوه مجریه به نیروهای معتدل نه تنها کمکی به حکومت نکرد که رابطه مردم با حکومت را به طور عجیبی تخریب کرده و نشانه واضح آنرا جدا از نزدیک تر شدن خیزشهای مردم در چند سال اخیر مشارکت پایین مردم در انتخابهای  اخیر دانست .وی دربخش دیگری از صحبتهایش شکاف بوجود آمده بین دو جناح اصلاح طلب و اصولگرا را بسیار شدید دانست و یادآور شد که این دو گروه که در سالهای قبل از ۱۳۹۲ اغلب با هم کار میکردن ،  در حالیکه شرایط حال را متفاوت و چالش زا دانست .ایشان با اشاره به ترور سردار سلیمانی ، شهید فخری زاده ، تهرانی مقدم و دیگر دانشمندان هسته ای و تخریب سایت های هسته ای وضعیت امنیت را در دهه گذشته به مراتب نامطلوب تر از سال ۱۳۹۲ دانست .وی با یادآوری مشکلات با همسایگان غرب و شرق ، شمال و جنوب مشکلات سرزمینی را یاداور شد و با اشاره به مسایل جنگ اسراییل و فلسطین وضعیت منطقه را بی ثبات تر از دهه گذشته دانست .در مورد تحولات جهانی وضعیت را بسیار شکننده و خطرناک دانست و حتی بیم وقوع جنگ جهانی سوم را یاد آور شد و ضمن اشاره به تواناییهای نظامی کشور اعلام کرد ایران به هیچ وجه بازدارندگی لازم برای چنین جنگی را ندارد و بیم آنکه مثل باقی جنگهای جهانی ایران صحنه تاخت و تاز طرفین جنگ شود را داد .وی یادآور شد مشکلات آمریکا و روسیه ورای جنگ اوکراین است و تا کنون هیچگاه به این وخامت نبوده ، همچنین دعوای چین و آمریکا را بالاتر از موضوع تایوان دانست و بسیار خطرناک .ایشان بعد از ننگین خواندن برجام و شرم آورتر خواندن آن از ترکمچای گفت  ترکمنچای بعد از جنگیدن و شکست خوردن  به ما تحمیل شد در حالیکه در برجام بدون شلیک حتی یک گلوله شکست خوردیم (اشاره به حرف آقای اوباما) ، در ادامه گفت عده ای تصور دارند که باید دولتی معتدل تر از دولت مرحوم رئیسی اداره کشور و مذاکرات هسته ای را به دست بگیرد و برجام دیگری تحمیل کند . ایشان گفت این افراد نمیدانند که طرفین ما به هیچوجه اعتبار قبل را برای ایران قائل نیستند و قطعا ایران در معاهده ای مشابه ،‌ ضرر بیشتری از برجام میبرد . و در مورد مقام رهبری گفت ، ایشان نسبت به سال ۱۳۹۲ بیش از یک دهه مسن شده و متعاقب آن ابزارهای اعمال فشار را مثل قبل ندارد و از این نظر هم زمینه را به هیچ وجه مشابه سال ۱۳۹۲ ندانست .در پایان با مشابه خواندن ترکیب کاندیدای تایید صلاحیت شده در سال ۱۳۹۲ و امسال از اصلاح طلبان و اصولگرایان گفت . در سال ۱۳۹۲ عده ای از اصولگرایان عمدا و یا سهوا مهندسی در تایید صلاحیت نامزدها برای در آمدن منتخب اعتدالیون را نادیده گرفتند و با بیان مجدد تقابل های یک دهه اخیر بین اصولگراها و اصلاح طلبان وضعیت را متفاوت دانست .وی متذکر شد اقای پزشکیان طیف گسترده اصلاح طلبان را نمایندگی نمیکند .  پس افراد زیادی از اصلاحطلبان هستند که خود را خرج ایشان نمیکنند. ضمن اینکه با سرخوردگی بخش وسیعی از مردمی که پشتوانه رای اصلاح طلبان بودند از صندوق رای و عدم شرکت آنان ، احتمال تکرار اتفاق سال ۱۳۹۲ و رای آوردن منتخب اعتدالیون از صندوق را پایین دانست  . ایشان اظهار امیدواری کرد که در صورت عدم‌ راهیابی کاندید مورد نظر ،  توسط مهندسین تایید صلاحیت به پاستور از طریق صندوق رای ، اصرار بر رئیس جمهور شدن ایشان با توسل به روشهای دیگر نداشته باشند که بنا به دلایل فوق ، چنین حرکتی را بازی با آتش دانست .

بیشتر بخوانید

نقاط ضعف نظامی کشور و راه رفع آنها

در این یادداشت کوشش کرده ایم تا با نگاهی ملی میهنی و دلسوزانه، تا حد توانمان نقاط ضعف دفاعی و امنیتی کشور عزیزمان ایران را بیان کنیم و از لزوم تلاش برای رفع این نقاط ضعف سخن به میان آوریم. کشور ایران به اعتقاد بسیاری از دانشمندان علوم سیاسی و روابط بین‌الملل، مهم ترین نقطه ی جهان است، گراهام فولر مامور CIA در خاورمیانه، در اثرش معروف خود در مورد ژیوپولتیک ایران، کشورمان را « قبله عالم » نامید. کشور ما، فرهنگ و تاریخ و مردمی به واقع بی نظیر را داراست و سزاوار بازگشت به شکوه عهد باستان خود است، پس ما در این جهت از تلاشی نباید فروگذاری کنیم. در این یادداشت به نیازهایمان در بعد نظامی خواهیم پرداخت. ابتدا به ساکن به سراغ اصلی ترین و محسوس ترین بخش نقاط ضعفمان یعنی نیروی هوایی می رویم. خب ما عملا سه دهه است جنگنده ی جدیدی وارد نیروی هوایی خود نکرده ایم. جنگنده های ما دو دسته هستند، دسته ی اول اف ۱۴ها، اف۴ فانتوم ها و انواع مدل های اف ۵ که از طرفی جنگی هشت ساله را پشت سر گذاشته اند و از طرفی دیگر ۵۰ سال است که در حال خدمت هستند و با وجود تمام اورهال ها و تعمیرات سنگین، دیگر خیلی وقت است که عمر خدمتشان به پایان رسیده است. دسته ی دوم جنگنده های نیروی هوایی در دهه ی هفتاد خورشیدی وارد کشور شدند عموما روسی هستند. جنگنده‌های میگ ۲۹ فالکروم که هم تعدادشان از ۳۰ عدد فراتر نمی رود و هم عمرشان از ۳۰ سال فراتر رفته است، به همین شکل سوخو ۲۴ فنسرهای بمب افکن.  آموزش و ساعت پروازی خلبان های ما به دلیل کمبود هواگرد ها با شدت کاهش یافته است و هر چه سن جنگنده ها بالاتر می رود ریسک پرواز با آنها نیز افزایش می یابد. تعداد میراژ اف ۱ ها و چنگدو جی ۷ ها هم کم است، هم توانایی رزمی آنچنانی ندارند و هم قدیمی مستهلک هستند.  با یک نگاه ساده به وضعیت همسایگانمان به این نتیجه می رسیم که وضعیت بحرانی است. نیروی هوایی جدا از نقش هجومی، نقش پشتیبانی و حفاظت از حریم هوایی کشور و مناطق حساس و اسکورت پروازهای مهم را دارد. جنگ شبکه محور و رادار آرایه فازی فعال و بمب های هدایت لیزری و ماهواره ای و همچنین شلیک موشک های کروز و هایپرسونیک از آسمان و با استفاده ها از جنگنده ها به منظور افزایش چشمگیر در برد و دقت، همه و همه بخشی از تکنولوژی هایی هستند که اغلب کشورهای خاورمیانه از آنها بهره می برند. لذا مهم ترین بخش که به گمانم نیاز به نوسازی و تقویت دارد، نیروی هوایی است. بحث نیروی زمینی به گمانم دومین بخشی است که به عنوان یک بازوی متعارف برای کشورمان باید نوسازی شود. نیروهای ویژه هوابرد و تکاور و سلاح تهاجمی انفرادی جدید، لباس ها و جلیقه‌های ضد گلوله، تماس ارتباطی امن بین نیروها‌ و آموزش تاکتیک های به روز در شرایط گوناگون جنگی، بخش هایی هستند که در اولیت قرار دارند. نیروهای ویژه نیاز به پشتیبانی توپخانه و راکت انداز ها دارند که اگر خودکششی و کامیون سوار باشند توان جا به جایی سریع تر و شلیک های موثر تری خواهند داشت. هماهنگ سازی یک سیستم شبکه محور بین توپخانه و راکت انداز ها با پهپاد های شناسایی که موجب افزایش قابل توجه دقت در شلیک مهمات هدایت شونده می شوند و در تعداد شلیک ها و مهمات مصرفی صرفه جویی می شود گزینه ی بعدی به ترتیب اولویت هستند. هوانیروز کشور نیز باید نوسازی شود و توان آن در جا به جایی نیروها و ادوات نظامی افزایش یابد. در بخش زرهی ما نیاز به نفربر و تانک های مدرن تر داریم، زره کامپوزیت و سرامیکی، زره های واکنشی، سامانه های کنترل آنش مدرن، تروفی برای واکنش در برابر شلیک راکت های ضد تانک، حفاظت و ساختار و طراحی بهتر برجک و گلوله گذارو در نهایت افزایش سرعت و کیفیت موتور ادوات زرهی و کاهش مصرف سوخت، بخش دیگری از نوسازی های واجب هستند. پاسگاه های مرزی و برج های دیدبانی به شدت از نظر امنیتی ضعف دارند،هم چنین می توان با استفاده از هوش مصنوعی مسلسل های خودکار در پاسگاه ها کار گذاشت. به سراغ نیروی دریایی می رویم، ناوچه های ما از نظر چینش ادوات نظامی در داخل محفظه هایشان می توانند تغییر زیادی کنند تا تعداد بیشتری مهمات در آنان جا بگیرد. در بین ناوهای کلاس جماران ( پروژه موج ) ناو سهند در حال حاضر تکمیل ترین وضعیت را در بخش تسلیحات دارد : - یک قبضه توپ 76 میلی متر OTO Melara ( فجر 27 ) - یک قبضه توپ ( گتلینگ ) 30 میلی متر AK-630 ( کمند ) - دو تا چهار قبضه توپ 20 میلی متر Oerlikon  - هشت موشک ضد کشتی نسخه های ایرانی توسعه یافته بر اساس C-802 ( نور ، قادر و قدیر ) - چهار موشک پدافند هوایی صیاد2/3 در بخش ضد کشتی سرانجام بعد از سال ها تعداد موشک های ضد کشتی به هشت موشک رسید که برای این کلاس می توان گفت ایده عال است ( بیشتر ناو های هم رده هم این تعداد موشک دارند ) ، البته با توجه به وجود موشک نصیر که ابعاد و وزن کمتری دارد می تواند با جایگزینی آن با سری C-802 تعداد موشک های ضد کشتی را حتی به شانزده موشک رساند . اما مشکل اساسی و حل نشده پدافند هوایی ناو علارغم نصب موشک صیاد2/3 و توپ کمند است که توانایی حفاظت از خود ناو در برابر تهدیدات روز را ندارند ، حفاظت از کشتی های تجاری ، تاسیسات نظامی و غیر نظامی ساحلی و فرا ساحلی جای خود دارد . راه حل چیست :  بر اساس این نوع تهدید ناو سهند و دیگر اعضای موج باید تجهیز بشوند که توانایی مقابله با تهدیدات پرحجم را داشته باشند ؛ بر این اساس : 1- پدافند هوایی موشکی :  در این بخش ناوی مانند سهند ( و به طور کل کلاس جماران ) باید حداقل شانزده موشک پدافند هوایی داشته باشد ، کلاس جماران ظرفیت پذیرش این تعداد از موشک با ابعاد و وزن محراب ، مرصاد و خانواده صیاد همراه با پرتابگر آنها را ندارند ؛ پس باید نصب و استفاده از این موشک های میانبرد و برد بلند روی کلاس جماران از سر بیرون کنیم ! بهترین گزینه برای کلاس جماران موشک پدافند هوایی در کلاس نواب ، دزفول ، نه دی و ... است ، با توجه به تجربه جهانی با یک تغییر در آرایش تسلیحات و تجهیزات بر روی عرشه ها می توان حداقل تا شانزده تیر نواب را بر روی کلاس جماران جای داد . 2- توپ : توپی مانند AK-630 کمند بر اساس ایجاد دیوار پرحجم آتش کار می کند و به سرعت ذخیره مهمات آن به اتمام می رسد ، بجای این گتلینگ باید توپی بر روی ناو نصب شود که بتواند گلوله های هوشمند مانند AHED ( برای توپ 35 میلی متر اورلیکن ) را شلیک کند ؛ این مهمات دارای مقادیر زیاد گلوله های فلزی از جنس تنگستن می باشد و دارای فیوز الکترونیک قابل برنامه ریزی است . این مهمات پیش از اینکه از لوله توپ خارج شود ، با توجه به سرعت مهمات که توسط سنسور سنجش سرعت دهانه گلوله بدست آمده ، سرعت و محل هدف که توسط سامانه کنترل آتش بدست آمده ، فیوز الکترونیک را در کسری از ثانیه به وسیله ارسال یک پالس تنظیم و تایمر آن را فعال می کند تا بعد از شلیک ، مهمات در زمان مشخص شده در برابر هدف منفجر و مقابل آن ابری از گلوله های تنگستن ایجاد کند و بدین شکل به هدف آسیب زده و آن را منهدم کند . استفاده این گونه مهمات ضمن افزایش احتمال انهدام هدف باعث کاهش مهمات مصرفی نیز می شود ؛ توپ های مجهز به این مدل گلوله ها برای هر هدف شاید 6-5 گلوله مصرف کنند در حالی که میزان مهمات مصرفی توپ های گتلینگ برای همان یک هدف ممکن از 100 گلوله هم فراتر برود و حتی مجبور به مصرف همه مهمات خود شود . این مدل گلوله به صورت عملیاتی برای توپ های 35 ، 40 ، 57 و 76 میلی متر توسعه پیدا کرده است ( حتی برای توپ های 23 و 30 میلی متری هم مهماتی این چنینی معرفی شده ) .  بهترین گزینه برای کلاس جماران تجهیز توپ 40 میلی متری بفورس و یا 35 میلی متری اورلیکن به گلوله های هوشمند و یک سامانه کنترل آتش دقیق و نصب این توپ ها بر روی این کلاس است . مورد بعدی تجهیز توپ اصلی 76 میلی متری OTO Melara به همین گلوله های هوشمند است ؛ در کشورهای دیگر از این توپ در کنار یک سامانه کنترل آتش دقیق و گلوله های هوشمند در نقش پدافند هوایی نیز استفاده می شود و میزان کارایی آن به حدی بوده که به آن لقب بزرگترین سامانه (توپخانه ای ) پدافند هوایی نقطه ای را داده اند . با تجهیز توپ 76 میلی متری ، بار مقابله با پرتابه های بین توپ اصلی ، توپ دوم و موشک ها تقسیم می شود و اینگونه ظرفیت ناو در برابر تهدید پرتابه های پرحجم نسبت به قبل بهبود قابل قبولی پیدا می کند . باید گفت یک ناو با تجهیز مناسب در برابر این تهدیدات پرحجم شاید در برابر موج اول مقاومت ، اما در برابر موج های بعدی تهاجم و تعداد بیشتری از تهدیدات بی شک کم خواهد آورد  راه حل این مشکل چیست؟ افزایش تعداد ناوگان ، با توجه به تهدیدات گسترده در جنوب ( که هر روز گسترده تر از گذشته می شود نیز می شود ) نیاز به تعداد بالایی ناو در کلاس جماران ( با تجهیزات و تسلیحات مناسب ) در کنار توجه به شناورهای کوچکتر و تندروی پدافند هوایی باشیم که با لینک شدن با هم بتوانند به مقابله با پرتابه هاب بپردازند . برای تهدیدات بزرگتر ( بالستیک و ... ) و یا افزایش ظرفیت مهمات در کمیت و کیفیت ( استفاده از خانواده صیاد ) بی شک باید ناو های بزرگتر ( بالای سه هزار تن ) وارد خدمت کرد . اصلا برای جلوگیری از رسیدن جنگنده های دشمن به برد پرتاب مهمات در کنار شناسایی برد بلند ( هم جنگنده و هم پرتابه های دشمن ) نیازمند یک نیروی هوایی قوی و مجهز به جنگنده و آواکس می باشیم چرا که در هر صورت و با بهترین تمهیدات پدافند هوایی دریاپایه و زمین پایه در صورت نبود نیروی هوایی محکوم به شکست خواهد بود ؛ این موضوع خود را در جنگ روسیه و اوکراین نشان داده است .

بیشتر بخوانید

نوزایش شکوه ایرانیان

لزوم بازگشت نفوذ فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و تسلیحاتی ایران به مرزهای زمان ایرانشهر ساسانی از منظر واقع گرایانه: در این یادداشت تلاش خواهم تا نه از لحاظ احساسی بلکه از ابعاد مختلف ژئوپولتیک، اقتصادی، تاریخی، انسانی و محیط زیست، لزوم نوزایش و همبستگی مجدد ایران بزرگ را برای همگان باری دیگر یادآور شوم. فلات ایران از رشته کوه سلیمان در انتهای شرقی تا برخورد و پیچش و در هم آمیختن البرز شمال و زاگرس غرب، در شمال غربی و قفقاز، ناحیه ای بسیار خاص است که با نام ایران بزرگ ، ایرانشهر یا ایران فرهنگی شناخته می شود. در پس این کوه ها جنگل های حاصلخیز اند و سپس مناطق کوهستانی و سرد، به طرف مرکز که می آییم به سوزان ترین آفتاب در دل بیابان های وسیع می رسیم. این آب و هوای متنوع، جنگل های حاصلخیز،کوه های سر به فلک کشیده و بیابان های وسیع به زندگی این مردم شکل خاصی داده اند. این کوه ها و بیابان ها همواره سدی محکم در مقابل مهاجمان بوده اند. سپاه خلیفه ی عثمانی بارها در این بیابان های وسیع به دام افتاده است. کوهستان های مرتفع بارها شاهد تار و مار شدن مهاجمان روم، اعراب و یونانیان بوده اند. ایران هیچ‌گاه بدون جنگ تسلیم نشده است، جالب اینجاست که مهاجمین به ایران در طول تاریخ محو شده اند، اما ایران زمین همیشه بوده و خواهد بود. نکته ی مهمی که ابتدا به ساکن باید به آن اشاره کرد این است که برخی واژگان در سپهر سیاسی ایران به اشتباه ترجمه شده اند. به عنوان مثال واژه ی «مردم» یا «people» و واژه ی ملت یا «nation». یکی از بزرگترین اشتباهات رایج در بین ایرانیان هم معنی دانستن این دو واژه است. ملت مفهومی فراتر دارد که شامل مردم یک منطقه و جغرافیای آنها(کشور)، فرهنگ و جهان بینی و تمدنشان، خط و زبانشان، دولت مستقر، ارتباط شهروندان با یکدیگر و با دولت به طور متقابل و در روابط بین‌الملل آنان است. اما متأسفانه در ادبیات محاوره ای و بعضاً آکادمیک تعریف ملت را محدود به مردم می کنند. به عنوان مثال فرانسه یک واحد سیاسی و جغرافیایی دارد، زبان و ادبیات ملی دارد، مردمانش با یکدیگر ارتباط مستمر دارند، سیاست خارجی مستقل دارد و تاریخی دارد که با تمامی فراز و نشیب هایش به آن می بالد و افتخار می کند. پس می توان آن را یک ملت دانست. هم چنین این توانایی را دارد که مردم غیر فرانسوی تبار را در خودش آسیمیله کند. فرانسه در نهایت پس از ملت شدن تبدیل به یک امپراتوری نیز شد. امپراتوری فرهنگی زبانی ایران و جغرافیای نوروز هیچ تضادی با دولت ملت بودن ندارد. به عنوان مثال ژاپن، بریتانیا، آلمان، اسپانیا، ایتالیا و سوئد در عین دولت ملت بودن، امپراتوری نیز بوده اند.   نقشه های ایران در دوره های تاریخی مختلف متشکل از دو بخش ایران و انیران هستند، که انیران شامل بخش های خارج از محدوده ی ایران فرهنگی اما تحت سلطه ی ایران در بخش هایی از تاریخ بوده است. فلات ایران به طور طبیعی همواره همچون یک سنگر مثلثی، سرحدات ایران زمین را مشخص می کرده است. به طوری که حتی وقتی مغولان بر ما پیروز شدند و سپس تقسیم متصرفاتشان میان وارثان چنگیز، این ناحیه را به یک وارث دادند. ایران امروز بخش اعظم فلات ایران را در بر گرفته است، اما این جغرافیای خاص علاوه بر ویژگی های خاص دارای یک سری مصائب و مشکلاتی نیز هست. اولین و به عبارتی مهمترین مشکل ما بحران کم آبی است. البته لازم به ذکر است که این مسئله که این مشکل در کنار تنوع جغرافیایی ایران موجب شده است که به عنوان مثال اصفهان بدون زاگرس و بالعکس زاگرس صعب العبور بدون اصفهان توان زیستن نداشته باشند و در واقع ادامه ی حیاتشان وابسته به یکدیگر باشد. این ویژگی در قاره سبز دقیقا برعکس است و به تکه تکه شدن امپراتوری روم کمک کرد. به زبان ساده در عین نزدیکی زبانی و تباری، اغلب کشورهای اروپایی واحد سیاسی مستقل تشکیل دادند.  اگر به نقشه ی افغانستان کمی دقیقتر نگاه کنید، به این نکته پی می برید که این کشور به تنهایی توانایی تشکیل یک کشور را ندارد. بسیار بسیار صعب العبور است، راه آهن ندارد و به عنوان بخش شرقی فلات ایران، مجموع این عوامل موجب می شوند که نه چین، نه روسیه و نه هیچ کشور دیگری جز ایران نمی توانند به توسعه ی این کشور کمک کنند. بجز ایران از جای دیگری امکان کشیدن راه آهن به افغانستان عملا به سادگی ممکن نیست، لذا عملا تجارت بین شرق و غرب و احیای جاده ی ابریشم وابسته به همگرایی ایران و افغانستان است. در افغانستان پشتون های جنوب و تاجیک های شمال هرگز به درک متقابل و همزیستی به عنوان یک ملت واحد نرسیده اند و نیز زندگی پشتون ها هنوز به دلیل عدم توسعه ی این کشور به صورت اکثرا به صورت قبیله ای و گریز از مرکز است. مشابه همین مشکلات را می توان در ارمنستان نیز مشاهده کرد به اضافه ی این که ارمنستان عملا توسط باکو و ترکیه محاصره شده است، روسیه و اروپا عملا هیچ کمکی به ارمنستان نمی کنند و برایشان آینده ی ارمنستان به نوعی بی اهمیت است. اما تنها کشوری که منافعش و تاریخش به ارمنستان گره خورده و به نوعی هر دو به هم نیاز دارند ایران است. به طور کلی مناطقی که از ایرانشهر یا ایران بزرگ جدا شده اند نه تنها خودشان نتوانسته اند به طور مستقل توسعه پیدا کنند بلکه از طرفی بر عدم توسعه ی ایران نیز تأثیر گذاشته اند.  احیای ایران فرهنگی و اتحاد مجدد مردمان ایرانی تبار هرگز جاه طلبی نیست بلکه در آینده ی ما به تدریج یک نیاز و اجبار است. سرچشمه بسیاری از رودخانه های پر آب ما همچون هیرمند که روزگاری موجب رونق کشاورزی سیستان بود، اکنون در خارج از مرزهای سیاسی ایران قرار دارند و این باعث شده است که در گرفتن حق آبه دچار مشکل شویم. ما بدون آب، حمل و نقل پیشرفته، عمق استراتژیک و تا زمانی که حاصلخیزترین بخش هایمان (قفقاز) را در اختیار نداریم، در یک برزخ بین المللی و ژیوپولتیک خواهیم ماند. این برزخ به معنای آن که نه کشوری کوچک و کاملا وابسته خواهیم بود و نه در میان ابرقدرت ها جایی خواهیم داشت. به زبان ساده تر برزخ جغرافیای سیاسی ایران گربه ای شکل امروزی را اینگونه می توان تشریح کرد که، ما نه آنقدر کوچک از نظر وسعت سرزمین هستیم که همچون سنگاپور، امارات متحده عربی، کویت، مالزی و آفریقای جنوبی، لذا هر زمانی که به حدی از توسعه می رسیم طبیعتا سعی در به چالش کشیدن ابرقدرت ها و نظم جهانی خواهیم داشت. از طرفی دیگر نه آنچنان دارای وسعت بزرگ هستیم همچون چین، هند، ایالات متحده آمریکا، اتحادیه اروپا و به طور کلی پیروزان جنگ دوم بین المللی که بقیه را به راحتی به چالش بکشیم، بحران سازی کنیم تا با حل آن به امتیازی بزرگتر برسیم و نقشی در میان ابرقدرت ها داشته باشیم تا در نهایت بقیه ی کشور ها تلاش کنند بر وفق مراد ما عمل کنند. در شرایط فعلی متاسفانه ما همچون مصر، ترکیه و عربستان در این برزخ گرفتار شده ایم که نه مستعمره شویم و نه به طور کامل خودیار و بازیگر اصلی و درجه یک جهانی، نه توانسته ایم کمونیست و شرقی محض شویم و نه توانسته ایم غربی شویم و ذوب در نظام سرمایه داری و سرمایه گذاری و حمایت مطلق غرب. در هر دو جنگ جهانی در عین بی طرفی اشغال شدیم، بریتانیا هر چه تلاش کرد نتوانست قرارداد ۱۹۱۹ را فارغ از بد و خوب بودنش در نهایت به ما تحمیل و اجرایی کند، هنوز در غم زمین های از دست رفته مان هستیم، نتوانستیم سهام ۵۱ درصدی دولت بریتانیا بر شرکت نفت ایران و انگلیس را تحمل کنیم و در نهایت دو قرن است به دنبال تجدد هستیم بدون اینکه بدانیم دقیقا کجا هستیم و چه می خواهیم. در این کشورها تغییرات سیاسی و سیاست گذاری نیز سریع تر اتفاق می‌افتند. به گمانم اکنون بهتر بتوان اردوغان اصالتا گرجی را درک کرد که چرا به دنبال احیای امپراتوری مغولان، تیموریان و عثمانی است، مخصوصا بعد از آن کودتای نافرجام.  اما در نهایت ما با برزخیان دیگر فرق داریم، ما متعلق به این برزخ نیستیم، نزدیک سه قرن پیش از اسب افتاده ایم اما هرگز از اصل نیفتاده ایم‌. گربه نبوده ایم و گربه نخواهیم ماند، این ققنوس همواره از خاکستر خویش برخاسته است، همچون حکیم فردوسی بزرگ که در اوج سیاهی همچون نور بر پیکر این خاک اهورایی تابید و سخن به پارسی زنده کرد. برای نتیجه گیری نهایی باید بار دیگر خاطرنشان کرد که ما برای قدرت و تعادل بیشتر باید در جهان، ابتدا به ساکن باید در جغرافیای تاریخی ایران بوم، ایران فرهنگی، ایرانشهر، ایران بزرگ، سرزمین نوروز و یا اسامی دیگری که به این پهنه ی جغرافیایی تاریخی اتلاق می شود و در اسناد مختلف همچون کتیبه ی کرتیر و یا نقل حمدالله مستوفی آمده است، هر چه بیشتر همگرا یی ایجاد کنیم.      

بیشتر بخوانید

کره شمالی را بهتر بشناسیم

دانش عموم افراد از کشور کره شمالی یا بسیار ناچیز است و یا بیشتر سرشار از افسانه های عجیب و بعضاً باورنکردنی و غلو آمیز است. در این تلاش کرده ام کمی درباره ی کره شمالی بدون اغراق و منطقی صحبت شود تا به جمع بندی بهتری برسیم. ۷۵ درصد از خاک کره شمالی را کوه ها و جنگل ها تشکیل داده اند، به طوری که نیمه ی راست آن کوهستانی و نیمه ی سمت چپ آن شامل دشت ها و جنگل ها هستند.  سابقه ی تاریخی کره به ۱۵۰۰ سال پیش می رسد و در قرن دوازدهم میلادی مورد هجوم مغولان قرار گرفت. هم چنین پیونگ یانگ از قرن پانزدهم تا قرن بیستم به عنوان پایتخت دوم شبه جزیره کره بود.  در دوره ای شبه جزیره کره مستعمره ی ژاپن بود کارخانه های زیادی در نیمه شمالی ساخته شدند در حالی که در بخش جنوبی بیشتر به تولیدات کشاورزی مشغول بودند. اما سال ها بعد در جنگ کره، بخش های عظیمی از نیمه ی شمالی شبه جزیره کره بمباران و عملا با خاک یکسان شدند، در واقع این بمباران ها شروعی بود بر سبقت گرفتن صنعتی کره جنوبی از کره شمالی. تقریباً ۵۹ درصد جمعیت کره شمالی شهرنشین و حدود ۴۱ درصد روستایی هستند. این کشور دارای مترو در عمق ۸۵ متری زمین تا در صورت جنگ به عنوان پناهگاه نیز استفاده شود و از بمباران در امان باشد. لغات چینی به همراه دستور زبان ژاپنی، زبان کره ای را تشکیل داده‌اند. ۹۹/۸ درصد جمعیت این کشور از نژاد مغول و ۰/۲ درصد چینی هستند. شبه جزیره کره محور برخورد چین، ژاپن، آمریکا و روسیه است، آمریکایی ها شبه جزیره کره را «سرپل آسیا»، روس ها این منطقه را موقعیتی برای دسترسی به آب های گرم و چین نیز این شبه جزیره را دروازه ی تسخیر آسیا می نامند، هم چنین این منطقه از دیرباز مورد طمع ژاپن بوده است. توده مردم در کره شمالی به طبقات مختلف تقسیم می شوند که شامل کارگران، کشاورزان، سربازان_کارگران و روشنفکران هستند. اما کسانی که در حزب قبول می شوند را نخبگان ملی می نامند که شامل نویسندگان، تکنیسین ها، دانشمندان و نظامیان هستند. هم چنین تقسیمات کادری در این کشور به شرح ذیل است: کادر حزبی(کارگزاران تمام وقت سیاسی) کادر دولتی(مقامات حکومتی) کادرهای مدیریتی(مدیران کارخانجات و شرکت های دولتی) کادرهای فنی(مهندسین و تکنسین ها) هر شهروند کره شمالی موظف به کار و تلاش، صرف وقت و وفاداری و آموزش است، تا بتواند در سیستم سیاسی پیشرفت کند. شروع سن کار ۱۶سال و سن بازنشستگی ۶۵ سال برای مردان و ۵۵ سال برای زنان است، اما معمولاً افراد ده سال نیز اضافه بر این مدت کار می کنند.  حقوق زنان در کره شمالی قابل احترام است. دریافت پروانه ی ازدواج و ثبت آن توسط سرکارگر یا دبیر حزبی انجام می پذیرد. ازدواج حین تحصیل ممنوع است و طلاق زن حامله یا زنی که فرزند زیر یک سال دارد ممنوع است. هر فرد در کره شمالی دارای سهمیه ی غذایی است. سهمیه بندی غذا شامل برنج، سبزی، ماهی، لوبیا و سیب زمینی به طور روزانه، گوشت قرمز، مرغ و خوک دو بار در هفته، هم چنین سرشیر و تخم مرغ یک بار در هفته، است. غذای سهمیه بندی با هزینه ی بسیار کم توزیع می شود اما اگر هرکس از مقدار سهمیه بیشتر غذا بخواهد باید هزینه ی زیادی پرداخت کند. مقدار سهمیه ی روزانه ی کودکان و سالمندان روزانه ۴۰۰گرم، دبیرستانی ها ۵۰۰گرم، کارمندان و کارگران و دانشجویان و اساتید ۷۰۰گرم، کارگران سخت کار و سربازان ۸۰۰ الی ۹۰۰ گرم و مقامات عالیرتبه ۹۰۰ گرم در روز می باشد. هم چنین هر فرد سهمیه ی لباس از جنس پولیستر و نایلون در سال دارد. در جنگ کره ۳۵ درصد خانه ها ویران شدند لذا دولت برای تأمین مسکن، ساختمان هایی با واحد‌های بسیار کوچک که معمولاً دو اتاقه هستند، ساخت.  در گذشته ۸۰ درصد جمعیت کره شمالی بی سواد بودند اما از سال ۱۹۵۶ با اجباری شدن آموزش، تقریباً همه ی جمعیت این کشور باسواد هستند. یک ماه در سال آموزش برای همه و روزی دو ساعت آموزش حزبی برای هر شهروند واجب است. بهداشت و درمان از سال ۱۹۵۳ رایگان شد هم چنین تغذیه ی کودکان و پوشاک آنها تا مقطع دانشگاه رایگان است‌.  سال ۱۹۴۶ صنایعی که متعلق به ژاپن بود ملی شدند، سپس تا ۱۹۵۸ تمام موسسات بزرگ ملی شدند، اما این کشور همواره در بارآوری اقتصادی دچار مشکل بوده است.  راهکار دولت برای از بین بردن مشکل در بارآوری اقتصادی، تشویق و ترغیب سیاسی و ایدئولوژیک و ایجاد حرکت های توده ای موسوم به «Changsari» است، که با هدف در هم آمیختن مزارع و واحدهای بزرگ برای افزایش تولیدات کشاورزی و همچنین سیستم «Taean» به عنوان روش مدیریتی جهت غلبه بر مشکلات مدیریتی در سیستم کنترل و برنامه ریزی، بوده است که سبب غیر متمرکزسازی در سطوح مدیریت کارخانجات شد. در کره شمالی مالیات اخذ نمی شود. در سال ۱۹۶۶ مالیات کشاورزی و در ۱۹۷۴ مالیات مستقیم بر درآمد بطور کامل ملغی شدند. صنایع کره شمالی شامل فولاد، ماشین آلات و مهمات است. نقطه ضعف این صنایع غیر اتوماتیک بودن و بر اساس تکنولوژی روسیه بودن و پراکندگی آنها در کشور است. در کره شمالی خودروی شخصی وجود ندارد و مردم با اتوبوس گازوئیلی، برقی و مترو تردد می کنند. ماشین های سطح شهر معمولاً نظامی و دولتی هستند. در سیاست خارجی، این کشور به پادشاهی منزوی معروف است، به طوری که تا سال ۱۹۷۰ فقط با ۳۵ کشور در جهان روابط دیپلماتیک داشت، به مرور تا سال ۱۹۷۸ این رقم به ۱۰۰ کشور رسید و با شروع مناسبات چین و آمریکا در سال ۱۹۸۶ در نهایت این ت عداد به ۱۰۶ کشور رسید. 

بیشتر بخوانید

آمریکا رو به افول نیست.

تقریباً دو سال و اندی از برجام گذشته بود که زمزمه هایی مبنی بر خروج آمریکا از برجام به گوش می رسید، عده ای گمان می بردند که ترامپ هیچ وقت زیر برجام نخواهد زد و از آن خارج نخواهد شد، اما به ناگه ترامپ وعده ای که مدت ها قبل داده بود را عملی کرد و از توافق ۵+۱ برنامه ی جامع اقدام مشترک خارج شد. این یادداشت به هیچ عنوان در مورد برجام یا نقاط ضعف و قوت آن بحث نمی کند، بلکه از این مقال قصد دارد مبحثی جهانی و کلان تر که چندیست بیشتر در محافل آکادمیک می شنویم را بررسی کند. گزاره کاملا واضح و آشناست به نحوی که آن را مدت هاست می شنویم اما به تازگی با عدله هایی که بیان می دارند به نوعی سعی در تئوریزه و آکادمیک کردن آن دارند. گزاره شامل این عبارت است که «غرب و آمریکا در حال افول است.» این عزیزان در ادامه بیان می دارند که نظم نوین جهانی در راه است، در ادامه نیز مطالب تازه ای در تحلیل این نظم نوین بیان می دارند، مثل اینکه چین و روسیه قدرت های جدید و نوظهور و رقیب ایالات متحده خواهند بود و هر کدام بلوکی متشکل از کشورهای هم پیمان تشکیل خواهند داد، مشابه همان چیزی که در زمان جنگ سرد شاهد بودیم. قصد اینجانب رد کامل و نادیده گرفتن برخی شواهد و قرائن نیست و پر واضح است که هر کشوری در نظام بین الملل سعی در افزایش قدرت و نقش بین المللی اش است، اما آیا این به معنای از بین رفتن نقش قدرت هژمون است؟ در زمانی که ترامپ از برجام خارج شد الل اغلب کشورهای جهان و نه فقط اعضای ۴+۱، با این تصمیم آمریکا مخالف بودند. خود چین و روسیه و کشورهای اروپایی بر اهمیت پایبندی بر این توافق تاکید می کردند. اما شرکت های بزرگ اروپایی، چینی و روسی علی رغم پایبندی دولت هایشان به برجام، از کار با ایران امتناع کردند. به یکباره از آن زمان تا به امروز شاهد افزایش نرخ دلار در کشور بوده ایم. در ابتدا صادرات نفتمان به شدت کاهش داشت تا در ادامه راه هایی برای دور زدن تحریم ها باز شد و نیز به تدریج تلاش ها موجب بستن قراردادهایی برای فروش نفت با شرکت های کوچک تر چینی شد. البته باید ذکر کرد که این فروش ها و با تخفیف و پرداخت های بعضاً غیر ارزی شامل کالا و دارو همراه بودن تا برای کشور خریدار نیز صرفه ی اقتصادی داشته باشند.  چند پرسش با پاسخ های روشن و واضح اینجا مطرح می شوند. آیا چین و روسیه و یا اروپا توانستند جلوی تصمیم ایالات متحده مبنی بر تحریم همه جانبه ی اقتصادی ایران را بگیرند؟ آیا توانستند بدون ترس از عواقب تحریم ها بر روی اقتصادشان، با ایران تجارت کنند؟ آیا ایالات متحده زمانی که از برجام خارج میشد ترسی از منزوی شدن در جهان داشت؟ آیا اقتصاد آمریکا اساسا با بحرانی به واسطه ی خروج از برجام مواجه شد؟  پرسش ها و مثال های مطرح شده همه عینی هستند به طوری که برای هر کسی ملموس و قابل درک هستند. در واقع هر کسی که در کشور زندگی می کند، وقایع را دنبال کرده است و یک زندگی روتین داشته است، این مثال ها و پاسخ پرسش ها را حداقل در ضمیر ناخودآگاهش دارد. حال بیاییم کمی در زمان سفر کنیم، سال ۲۰۰۳ زمانی که آمریکا قصد حمله ی همه جانبه به عراق را کرد، بسیاری از کشورهای همپیمان ایالات متحده با آنکه مخالف حمله به عراق بودند اما در نهایت پشت سر ایالات متحده وارد عراق شدند. هیچ کشوری نتوانست قطعنامه ای علیه تجاوز آمریکا به عراق را، شورای امنیت سازمان ملل متحد ببرد و هیچ کشوری آمریکا را بابت تجاوز به خاک عراق تحریم نکرد. در واقع این یکی از صفات قدرت هژمون است که توانایی اجماع سازی بین کشورها را به سبب نفوذ اقتصادی، سیاسی و نظامی اش در جهان، داراست.  از طرفی دیگر روسیه پس از اینکه به اوکراین حمله ی نظامی کرد، نه تنها کشوری بجز بلاروس و تا حدودی کره شمالی را با خود همراه نکرد، بلکه الل اغلب کشورها این اقدام را محکوم کردند و اغلب به تعدی از ایالات متحده آمریکا، تحریم های بسیاری بر روسیه وضع کردند. حال نیز یکی از امیدهای روسیه برای رهایی از این جنگ فرسایشی و باتلاق اوکراین، پیروزی ترامپ در انتخابات آمریکا و بطبع قطع کمک ها به اوکراین و توافق با روسیه است. در نهایت آرزوی پوتین آن است که جناح راست پوپولیست و روسوفیل در اروپا به قدرت برسند تا راه روسیه از این طریق برای آتش بس و جلوگیری از گسترش نفوذ ناتو هموار شود. لذا در بحث نقش بین المللی البته از نگاه واقع گرایانه، آنچنان که برخی بیان می کنند شاهد گزار در نظم بین المللی به شکلی فاحش نیستیم. بلکه برخی قدرت ها در حد خودشان گهگاهی تلاش در به چالش کشیدن قدرت هژمونی داشته و دارند.  در واقع نقش آفرینی بین المللی، برآیندی از پیشرفت های شما در عرصه های مختلف است. به عنوان مثال نمی توان یک برند گوشی موبایل یا یک برند لوازم خانگی ساخت روسیه نام برد و این نمودی از صنعت و تکنولوژی روسیه است. هم چنین چین با وجود رشد اقتصادی اش که سبب جمعیت زیاد، نیروی کار ارزان، همکاری با کشورهای صاحب دانش و معمولاً غربی و در نتیجه کپی برداری و مهندسی معکوس است؛ نمی تواند اقتصادش را جدا از غرب و ایالات متحده تعریف کند. چنانکه قبلاً گفته شد در پرداخت پول نفت و یا همکاری تجاری با ما دچار مشکل است. پس آیا می توان غرب به خصوص ایالات متحده آمریکا را نادیده گرفت و اتحاد خارجی را با شرق به محوریت روسیه و چین تنظیم کرد؟ آیا چین خودش از الگوی شرق گرایی تبعیت می کند؟ به عنوان مثال دیدیم که در جریان جنگ اوکراین تمام قد پشت روسیه نایستاد و تحریم های روسیه را رسماً نقض نکرد، با تایوان وارد جنگ نشد و حاضر نشد کمک تسلیحاتی به روسیه بکند.  البته تمام اینها بدین معنی نیست که جلوی غرب و آمریکا همه چیز را وا بدهیم، بلکه می توانیم بر اساس منافع ملی همان راهی را برویم که چین را به این نقطه رساند، تا نظم هژمونی را به چالش بکشد.

بیشتر بخوانید

بازدارندگی

 بر اساس برخی نظریه های مشهور و سنتی روابط بین الملل از جمله نوواقع گرایی به صرف وجود شروط و شرایط حداقلی چون آنارشی نظام بین الملل و وجود قدرت ها و کشورهایی که به دنبال حفظ بقا خود باشند, ما شاهد بازی موازنه قدرت خواهیم بود و این انتخاب از پیش تعیین شده کشورها می باشد. اما واقعیت این است که در عرصه عمل با وجود گذشت نزدیک به دو دهه از فروپاشی اتحاد شوروی و پایان دوره جنگ سرد, هنوز در عرصه بین المللی موازنه قوائی صورت نگرفته است. پس چگونه می‌توان از بروز جنگ که سبب ساز تحمیل هزینه‌های زیادی بر واحدها خواهد شد، جلوگیری به عمل آورد؟ پاسخ به چنین پرسشی منجر به شکل گیری مفهوم تئوریک بازدارندگی خواهد شد. از همین رو، این نوع رابطه و خلق آن ارتباط زیادی به توان راهبردی طرفین، نوع استراتژی و همچنین شناخت عوامل مؤثر در شکل گیری این استراتژی‌ها خواهد داشت که در قالب نظریه، رویکردها و طراحی آن در یک نظام، به عنوان متغیرهایی خودنمایی می‌نمایند. تجربه به ما آموخته است در نظام بین الملل به هر اندازه که شما قدرت بیشتری داشته باشید، می تواند قوانین و اصول این نظام را بیشتر و راحت تر زیر پا بگذارید.  می توانید کشورگشایی کنید و خاک مردمانی را غصب کنید، می توانید بیمارستان را بمباران کنید، کنسولگری کشوری را در کشور ثالث مورد حمله قرار دهید، مقامات کشوری را در داخل خاکش ترور کنید و هزار و یک کار دیگر که در ذهن عوام قفل است. داشتن بازدارندگی هسته ای موجب می شود که شما بتوانید بدون اینکه کشورتان تهدید به یک جنگ همه جانبه شود، به طور غیر مستقیم هر بلایی که دوست دارید بر سر دشمنانتان بیاورید. حجم تخریب تسلیحات هسته ای آنقدر وحشتناک است که دشمن شما را از پاسخ همه جانبه منصرف می کند و دست شما برای توافق و صلح بازتر خواهد بود. بجز بازدارندگی هسته ای که داشتن حداقل یک عدد بمب واجب است، کشور ما نیازمند یک نیروی هوایی به روز و قدرتمند است که بتواند از نیروهایمان در منطقه حمایت هوایی کند و هواپیماهای متخاصم را در آسمان سوریه، باکو و..... رهگیری کند. اگر ما بر فرض دو اسکاندران هواپیمای شکاری آماده به رزم در سوریه داشتیم، ترکیه و اسرائیل به شدت عقب نشینی می کردند. بی شک اولین قدم ساختن یک عدد سلاح هسته ای است تا ابتدا بازدارندگی ما کامل شود.

بیشتر بخوانید

ایران تا چه حد می تواند از بریکس نفع ببرد؟

ابتدا دیدگاه دو طیف درباره ی خبر عضویت ایران در گروه بریکس که این روزها داغ شده را قدری بررسی کنیم. خب طرفداران دولت فعلی در برخی محافل این را مساوی با افول غرب و آمریکا و دلار گرفته اند و بعضاً گفته اند که باید در خیابان جشن بگیریم. اما باید از آنها پرسید که کدامیک از کشورهای فعلی عضو بریکس با ایالات متحده آمریکا در قطع رابطه است؟ حتی روسیه با آمریکا رابطه دارد. آیا این بریکس به خودی خود برای ما بهشت برین خواهد بود؟  اما در طیف مقابل نیز عده ای اساسا بریکس را به تمسخر می گیرند و بعضاً معتقدند هیچ ارزشی نداشته و ندارد، که بیشتر حاصل از دعوای جناحی بر سر برجام با طیف دیگر و کل کل های همیشگی است. اما از این طیف نیز باید پرسید که اگر بریکس بی ارزش است، پس چرا چند کشور با رشد اقتصادی سریع و پتانسیل بالا در آن عضو هستند؟  چرا عربستان و حتی کویت و امارات ثروتمند هم خواهان پیوستن به آن هستند؟ و اما عینک واقع بینانه چطور به بریکس نگاه می کند؟  در واقع بریکس به این کشورها کمک می کند تا قدری هر چند اندک از سیطره ی ایالات متحده آمریکا و دلار بر روابطشان با یکدیگر بکاهند و بتوانند از این طریق از آمریکا نیز امتیازات بیشتری بگیرند. لذا این ساز و کار موجب استقلال سیاسی اقتصادی بیشتر این کشورها از آمریکا و دلار در همکاری و مشارکتشان با یکدیگر خواهد شد.  به گمانم دولت سیزدهم به خوبی می داند که در نهایت باید با غرب بدون واسطه به پای میز مذاکره برود اما ابتدا می خواهد تا حدی اهرم های امتیازگیری اش را افزایش دهد. با عربستان سعودی و کشورهای عربی همچون به سمت تنش زدایی و رابطه ی حسنه گام برمی دارد و هم چنین سعی دارد خودش را تا حد ممکن به چین و روسیه نزدیک کند. هم چنین حجم اورانیوم ۶۰ درصد غنی شده را به حدی برساند که تا حد زیادی قابل عقب نشینی نباشد. بریکس نیز به کشور کمک خواهد کرد که قدری راحت تر تحریم ها را دور بزند. فارغ از اینکه این روند تا چه حد درست است اما در نهایت به گمان من به مذاکره ی با آمریکا ختم خواهد شد چرا که بدون تنش زدایی با غرب بهره برداری از باقی توافقاتی همچون شانگهای و بریکس ممکن نخواهد بود و این را باید در نظر گرفت که بریکس گروهی در برای همکاری مشترک کشورهای عضو هست و نه تقابل با غرب و آمریکا چرا اغلب اعضای آن رابطه ی بسیار نزدیکی با ایالات متحده آمریکا دارند. در نهایت با نگاه مطلق به شرق، نخواهیم توانست آنطور که به عنوان هند از بریکس سود می برند از آن استفاده کنیم. یک سوال اساسی دیگر این است که بریکس به چین برای به چالش کشیدن قدرت هژمونیک آمریکا و امپراتوری دلار کمک خواهد کرد؟ ابتدا باید این نکته را در نظر گرفت که بسیاری از محققین اقتصادی در ایالات متحده آمریکا بر این باورند که سلطه ی دلار در بازارهای جهانی تیغ دولبه ای است بر گردن اقتصاد ایالات متحده آمریکا، بدین معنا که کالاهای آمریکایی با قیمت بیشتری صادر می گردد فلذا از بابت حجم صادرات از سایر رقبا عقب خواهد ماند. چه با بریکس و چه بدون بریکس حداقل بخشی از اتاق فکر آمریکا برای رقابت آسانتر کالاهایش در بازار، خود نیز به نوعی خواستار کاهش سلطه ی دلار خواهد بود.  در نهایت اگر دیدگاه دولت صرفاً این باشد که مقداری پول بلوکه شده را بدون توافق جامع با غرب آزاد کند و در نهایت غرب نیز کشور ها را اجبار کند تا به جای پول کالا به ما بدهند، نهایت منفعت ما از بریکس، فروش راحت تر دو میلیون بشکه نفت در روز با دادن تخفیف های ویژه به خریدارانی همچون چین خواهد بود، هم چنین روشن نخواهد بود که چه مقدار از پول فروش نفت به کشور خواهد آمد و چه مقدار به صورت کالا وارد خواهد شد.                    

بیشتر بخوانید

آیا روسیه در اوکراین همچون یک ابرقدرت ظاهر شد؟

اکنون که بیش از یک سال از جنگ روسیه و اوکراین می گذرد، اکنون که برای پاسخ به این پرسش کلیدی داده ها و مستندات بسیاری از عملکرد هر دو طرف درگیر داریم زمان آن رسیده تا ببینیم آیا روسیه عملکردی همچون یک ابرقدرت در اوکراین داشته یا خیر. اما مگر ابرقدرت ها چطور می جنگند؟  در پاسخ می توان یک مثال بسیار آشنا را بیان داشت، حمله آمریکا به عراق در سال های ۱۹۹۱ و ۲۰۰۳ که به جنگ اول و دوم خلیج پارس معروف شدند. حمله ی آمریکا رعد آسا و غافلگیرانه بود، به طور کلی این مدل حمله را Shock and awe می نامند. در این مدل عملیات نظامی که مختص ابرقدرت های نظامی است، داشتن اطلاعات دقیق قبل از عملیات بسیار مهم است و در واقع داشتن این اطلاعات و تصاویر ماهواره ای دقیق و برنامه ریزی لحظه به لحظه موجب داشتن کمترین میزان تلفات، سرعت باورنکردنی و وارد آوردن شوک و ترس عمیق به قوای مسلح مقابل و سیاستمدارانشان می شود. اکنون بیاییم حمله ی روسیه به اوکراین را در چهار پرده مرور کنیم:  پرده اول: قوای روس که پشت مرزها به حالت آماده باش در آمده بودند منتظر آغاز حمله بودند. هزاران تانک و نفربر در مرزهای اوکراین با بلاروس و روسیه نشان از تصمیم راسخ روسیه برای آغاز جنگ‌ داشتند. در نهایت حمله آغاز شد ابتدا روسیه به سرعت در حال پیشروی بود، به طوری همه گمان می بردند که دولت اوکراین به زودی سقوط خواهد کرد. نیروهای ویژه ی روس با چتر در کی‌اف فرود آمدند اما محاسبات دقیق نبود، نیروها زیر آتش اوکراینی ها یا تلف شدند یا تسلیم و اسیر. در پیشروی قوای زمینی هم عملا بخش لجستیک و پشتیبانی به معنای واقعی کلمه افتضاح عمل کردند. کاروان های زرهی و مکانیزه و تانک ها بدون آذوقه ی کافی از خانه ها تقاضای کمک و غذا می کردند. روسیه با آتش سنگین توپخانه و راکت در تلاش بود تا راه را برای پیشروی نیروهایش هموار کند، هم چنین تعداد زیادی موشک های بالستیک و کروز به نقاط استراتژیک اوکراین شلیک کرد، اما با وجود تمام این ها تلفات روسیه زیاد بود. کمک های اروپا به اوکراین همچون موشک های جاولین و یا پهپاد های بیرقدار ساخت ترکیه تأثیر بسزایی در کمک به کند کردن پیشروی روسیه داشتند. اما نکته ی عجیب و قابل تأمل آن است که سورتی های پرواز نیروی هوایی روسیه بسیار ناچیز بود اما با این حال تلفات دو رقمی جنگنده ها و هواگرد ها به هیچ عنوان در حد یک ابرقدرت نبود. در نهایت روسیه از بخش شمالی و شمال شرقی اوکراین عقب نشینی کرد و نیروهایش را در جنوب شرقی متمرکز کرد تا در نهایت در خرسون و زاپروژیا و خارکیف شاهد رویارویی تمام عیار دو طرف باشیم. پرده دوم: کمک های بیشتری در ازای پول های بلوکه شده ی روسیه به سمت اوکراین سرازیر شدند از جمله موشک هایمارس‌، تانک های لئوپارد ۲ و تجهیزات زرهی پیشرفته همچون نفربرهای بردلی، در نهایت شاهد عملیات هایی توسط میگ ۲۹ های اوکراینی بودیم که نشان از آن داشت که نیروهای هوایی روسیه در سرکوب و از کار انداختن نیروی هوایی اوکراین آنطور که شایسته ی یک ابرقدرت است موفق نبود. روسیه نیز به سراغ چین رفت و درخواست کمک از جمله فروش پهپاد و موشک های نقطه زن کرد، اما پاسخ چین منفی بود. در نهایت روسیه به سراغ ایران آمد و پهپاد هایی شاهد ۱۳۶ و مهاجر ۶ را دریافت کرد که عملکرد خوبی هم در این جنگ داشته‌اند، البته گروهی نیز بیان می دارند که فروش این پهپاد ها مربوط به قبل از آغاز جنگ است و بخش دیگری از این پهپاد ها هم تولید کارخانه ی پهپاد سازی در تاجیکستان بوده اند که در طی چند سال اخیر توسط نیروهای مسلح ایران در تاجیکستان ساخته شد. هم چنین با اینکه روسیه خواستار دریافت موشک های نقطه زن نیز بود اما موشکی به آنها تحویل داده نشد. اما کشورهایی همچون کره شمالی، طی چند سری تسلیحاتی را برای کمک به روسیه ارسال کردند. پرده سوم: ارتش اوکراین یک سری عملیات ضد حمله را به طور ناموفق به پیش برد. موشک های پیشرفته ی بریتانیای Storm shadow بر روی سوخو ۲۴ های اوکراینی سوار شدند تا باتلاق اوکراین ادامه دار باشد. اما خبری از بمب افکن های خوف انگیز ساخت شوروی که روسیه آن را به ارث برد چیزی ندیده ایم. در طی این یک سال و اندی هیچ منطقه ی پرواز ممنوعی در آسمان اوکراین تشکیل نشده است. قوای روس در حدود بیست درصد از خاک اوکراین حضور دارند و ۱۳ درصد از خاک اوکراین به طور کامل به خاک روسیه الحاق شده است.  اما یک پرسش مهم این است که آیا روسیه در حد و اندازه ی یک ابرقدرت و به عنوان دومین ارتش قدرتمند جهان، عملکردی درخور داشته است؟ به گمان اینجانب خیر به هیچ عنوان، چرا که ما به واقع هیچ نشانی از جنگ شبکه محور، کار اطلاعاتی دقیق، حملات گسترده و غافلگیرانه ی هوایی، سرکوب کامل پدافند و نوآوری خاصی در عملیات های نظامی نبوده ایم. با این ملاحظات به هیچ عنوان نمی توان روسیه را در حد و اندازه ی یک ابرقدرت نظامی حداقل در این جنگ به شمار آورد، ضمن اینکه اگر روسیه این زرادخانه ی بزرگ هسته ای را نداشت به هیچ‌ عنوان در تکنولوژی های دیگر دست بالا را نداشت و در نهایت بازدارن دگی نیز نداشت.

بیشتر بخوانید

بریکس، بیست و هشت مرداد، بحرین و موازنه بین المللی:

چند روز قبل سالروز کودتای بیست و هشتم مرداد ۱۳۳۲ و قبل از آن نیز سالروز جدایی و استقلال بحرین از ایران بود، و به بهانه‌ی همزمانی تقریبی سالروز این دو واقعه با عضویت ایران در بریکس می خواهیم کمی درباره ی موازنه در روابط بین‌المللی و تحلیل غیر ایدئوژیک و غیر جناحی رویدادها صحبت کنیم. ابتدا به سراغ قضیه ی بحرین خواهیم رفت. متأسفانه به مانند بقیه ی رویداد های تاریخی، در این رویداد نیز ما دو جناح فکری ایدئولوژیک زده در تحلیل تاریخی آن داریم.  گروهی آن را خاک فروشی و کشور فروشی محض می دانند طوری که انگار ما به طور کامل از نظر نظامی بر بحرین مسلط بودیم و به یکباره عقب نشینی کرده ایم تا آن را کشور مستقل بنامند. از آنطرف گروهی دیگر نیز به هر کجا که می توانند چنگ می زنند و آسمان و ریسمان می بافند که بحرین برای ما نبود و برای اثباتش به تاریخ قاجار چنگ می اندازند، حتی اگر افکار عمومی اجازه میداد اینطور وانمود می کردند که اساساً از زمان حضرت آدم ابوالبشر این جزیره و جنوب خلیج پارس در اختیار ایران نبوده و دولت آنزمان تصمیمی بسیار خردمندانه و بی نظیر اخذ کرده و جزایر سه گانه را به دست گرفته است و فتح الفتوح کرده است. اما واقعیت تاریخی را که نگاه کنیم از پیش از شاهنشاهی هخامنشیان نه تنها بحرین که نام قدیمی آن میشماهی بود بلکه تمام جزایر خلیج پارس و کرانه ی جنوبی آن در اختیار دولت های مقتدر ایران بوده اند و پارسی زبانان از مازون(عمان امروزی) تا حتی هاماوران( یمن امروزی) می زیسته اند. جمعیت عرب و سامی تبار نیز در آن سرزمین ها بوده اند اما تحت فرمانروایی شاهنشاهی ایران بوده اند. پس حمله ی اعراب به ایران به عدم وجود دولت مرکزی ایرانی در کشور اساسا تمام کشور در اختیار بیگانگان بود تا اینکه قرمطیان ایرانی در جنوب کشور و هر دو کرانه ی جنوبی و شمالی خلیج پارس قدرت را دوباره بازپس گرفتند. اما از ظهور حکومت های ایرانی دیری نپائیده بود که استپ نشینان اغوز و سپس مغولان به میهن ما تاختند. حکام جدید بیگانه اساسا با دریا و کشتی رانی به طور کلی بیگانه بودند فلذا عملا جزایر و کرانه ی جنوبی خلیج پارس و حتی بعضی مواقع کرانه ی شمالی نیز مدام بین حکام محلی ایرانی و بعضاً غیر ایرانی دست به دست میشدند. این حکام محلی گاها از دولت مرکزی خودمختاری کامل داشتند و این کم و بیش تا اواخر صفویه و زندیه و قاجاریه به استثنای افشاریه، ادامه دار بود. شاه عباس صفوی عملا برای مقابله با اشغالگران پرتغالی راهی جز گرفتن کمک از نیروی دریایی بریتانیا نداشت، پس از سلطه ی بریتانیا بر هند نیز ارتش بریتانیا به بهانه‌ی مقابله با دزدان دریایی در جزایر خلیج پارس برای مدت طولانی لنگر انداخت. اما یک پرش تاریخی بکنیم به زمانی که بریتانیا قصد داشت از منطقه خارج شود و تصمیمش بر آن شد که پس از خود این منطقه در حالت موازنه ی قوا باشد، لذا بر آن شد تا به شیوخ عرب مهاجر از حجاز یاری دهد برای تشکیل کشورک های تازه در جنوب خلیج پارس. دولت ایران در تلاش بود تا آنجایی که می تواند مناطق بیشتری از جزایر کرانه ی جنوبی خلیج پارس را پس از خروج بریتانیا و با مذاکره بازپس گیرد. دولت معتقد بود که بحرین و جزایر سه گانه تنب و بوموسی (به روایتی پنج جزیره شامل آریانا و زرکوه) را باید به طور رسمی به ایران واگذار کنند اما اگر واقع بینانه نگاه کنیم توان ما در آن زمان کفایت نکرد و تنها توانستیم جزایر تنب و بوموسی را به میهن بازگردانیم. نکته ی مهم در دید غرب موازنه ب قدرت میان ایران و اعراب بود و اینکه متحدینش از یکدیگر برتری بسیار فاحش نداشته باشند. اما در سطح دیگری اگر نگاه کنیم، ما عملا اهرم چانه زنی آنچنانی هم نداشتیم چرا که با وجود شوروی در مرزهای شمالی، ما مجبور به گرفتن یاری از غرب برای مقابله با شوروی بودیم. به عنوان مثال طرحی وجود داشت به نام طرح عقاب یا عملیات تخلیه ی تهران که بیشتر برای ترساندن شوروی بود، بدین شرح که در صورت گذشتن نیروهای شوروی از خطوط مرزی، نیروهای ایرانی تا جای ممکن مقاومت کنند تا کمک آمریکایی ها از جنوب برسد، سپس ایرانیان را از مناطق تحت تسلط نیروهای روسیه و تهران در خط مقدم را تخلیه بکنند و سپس مردم را به کشورهای عربی منتقل کنند. درنهایت برای مقابله با شوروی در تهران از تسلیحات هسته ای استفاده کنند. البته این فقط یک مثال بود برای توصیف اهمیت جنگ سرد برای غرب در آن زمان که نمونه های آن را در ویتنام و جنگ کره دیده ایم. در واقع تعهد آمریکا برای استفاده سلاح هسته ای ضامن بازداشتن شوروی از تجاوز به مرزهای ما بود.  در غیر این صورت غرب می توانست برای منافع خودش در جنوب و جنوب غربی و تمام مناطق نفت خیز کشور نیرو پیاده کند و این مناطق را عملا از تسلط ما خارج کند، در این صورت به زمان قاجار باز می گشتیم. اما در خصوص ۲۸ مرداد سال ۳۲، باز دو نگاه ایدئولوژیک داریم که یک جناح تمام اتفاقات عالم را به گردن دکتر محمد مصدق می اندازند و صغری و کبری می چینند که فلان شخص خیلی آدم بدی بود، تا جایی که از منطق خارج می شوند و حتی به یکباره ملی بودن و ملیت و منافع ملی را به طور کلی نفی می کنند تا حرفشان را بر حق نشان دهند. گروه دیگر نیز هر ساله آنچنان برای کودتای ۲۸ مرداد گریه و ناله می کنند که گویی اساسأ ملت و کشور را فراموش نمونده اند و قصد عزاداری تا آخر عمر برای این کودتا را دارند. اما باز با یک نگاه منطقی و واقع بینانه می توان به این نتیجه رسید که این کودتا نه کودتای شاه علیه دکتر مصدق یا دکتر مصدق علیه شاه (آنطور که جناب غنی نژاد می فرمایند) بلکه کودتای بریتانیا و آمریکا علیه دولت ایران شامل شاه و نخست وزیر دکتر مصدق بود. چنانچه شاه تا آخرین لحظه موافق به امضای عزل نخست وزیر نبود و با تهدید اینکه برادرش علیرضا به جایش خواهد نشست راضی به امضای عزل نخست وزیر شد. جانب اینجاست که قبل از عزل دکتر مصدق، سپهبد فضل الله زاهدی به نخست وزیری منصوب شد و کشور چند روزی دو نخست وزیر داشت.  این که داستان ملی شدن صنعت نفت چه بود از حوصله ی این بحث خارج است اما این نکته مهم است که دکتر مصدق تلاش کرد تا از ظهور یک ابرقدرت جدید به نام آمریکا نهایت استفاده را برای امتیازگیری از بریتانیای در حال تضعیف شدن، بکند‌. تا حدود زیادی موفق بود و اما این بریتانیا بود که در نهایت توانست ایالات متحده آمریکا را به سمت خودش بکشد. این ناشی از آن است که ما اینجا را دقیق پیش بینی نکرده بودیم و روی اندازه ی قدرت چانه زنی و دیپلماسی خودمان را در مورد آمریکا کمی بیش از حد در نظر گرفته بودیم، هم چنین اختلافات داخلی را آنطور که باید در نظر نگرفته بودیم. درنهایت طمع برای گرفتن امتیازات بیشتر، موجب شد پیشنهاد بانک جهانی توسط دولت دکتر مصدق قبول نشود.   اما دو مثال بحرین و بیست و هشت مرداد، مثال هایی هستند برای اینکه ما برخی شکست ها و برخی ضعف ها را قبول کنیم و واقع بینانه و فراجناحی فکر کنیم سعی در رفع نقاط ضعف داشته باشیم. اما به زمان حال بیاییم و دیدگاه دو طیف درباره ی خبر عضویت ایران در گروه بریکس که این روزها داغ شده را قدری بررسی کنیم. خب طرفداران دولت فعلی در برخی محافل این را مساوی با افول غرب و آمریکا و دلار گرفته اند و بعضاً گفته اند که باید در خیابان جشن بگیریم. اما باید از آنها پرسید که کدامیک از کشورهای فعلی عضو بریکس با ایالات متحده آمریکا در قطع رابطه است؟ حتی روسیه با آمریکا رابطه دارد. آیا این بریکس به خودی خود برای ما بهشت برین خواهد بود؟  اما در طیف مقابل نیز عده ای اساسا بریکس را به تمسخر می گیرند و بعضاً معتقدند هیچ ارزشی نداشته و ندارد. که بیشتر حاصل از دعوای جناحی بر سر برجام با طیف دیگر و کل کل های همیشگی است. اما از این طیف نیز باید پرسید که اگر بریکس بی ارزش است، پس چرا چند کشور با رشد اقتصادی سریع و پتانسیل بالا در آن عضو هستند؟  چرا عربستان و حتی کویت و امارات ثروتمند هم خواهان پیوستن به آن هستند؟ و اما عینک واقع بینانه چطور به بریکس نگاه می کند؟  در واقع بریکس به این کشورها کمک می کند تا قدری هر چند اندک از سیطره ی ایالات متحده آمریکا و دلار بر روابطشان با یکدیگر بکاهند و بتوانند از این طریق از آمریکا نیز امتیازات بیشتری بگیرند. لذا این ساز و کار موجب استقلال سیاسی اقتصادی بیشتر این کشورها از آمریکا و دلار در همکاری و مشارکتشان با یکدیگر خواهد شد.  به گمانم دولت سیزدهم به خوبی می داند که در نهایت باید با غرب بدون واسطه به پای میز مذاکره برود اما ابتدا می خواهد تا حدی اهرم های امتیازگیری اش را افزایش دهد. با عربستان سعودی و کشورهای عربی همچون به سمت تنش زدایی و رابطه ی حسنه گام برمی دارد و هم چنین سعی دارد خودش را تا حد ممکن به چین و روسیه نزدیک کند. هم چنین حجم اورانیوم ۶۰ درصد غنی شده را به حدی برساند که تا حد زیادی قابل عقب نشینی نباشد. بریکس نیز به کشور کمک خواهد کرد که قدری راحت تر تحریم ها را دور بزند. فارغ از اینکه این روند تا چه حد درست است اما در نهایت به گمان من به مذاکره ی با آمریکا ختم خواهد شد چرا که بدون تنش زدایی با غرب بهره برداری از باقی توافقاتی همچون شانگهای و بریکس ممکن نخواهد بود و این را باید در نظر گرفت که بریکس گروهی در برای همکاری مشترک کشورهای عضو هست و نه تقابل با غرب و آمریکا چرا اغلب اعضای آن رابطه ی بسیار نزدیکی با ایالات  متحده آمریکا دارند.

بیشتر بخوانید

چرا تحریم ها برداشته نمی شوند؟

شاید برای شما هم پیش آمده باشد که از خود بپرسید، دلیل این همه تحریم روی ما چیست؟! در پاسخ احتمالا جملات آشنایی از دو طیف مختلف فکری به ذهنتان خواهد رسید. یک طیف که عمدتاً در داخل کشور هستند می گویند:« ما می خواهیم مستقل باشیم و خارجی ها نمی گذارند، آنها با استقلال ما مشکل دارند.» اما طیف دیگر که عمدتاً در خارج کشور هستند و در شبکه های ماهواره ای پارسی زبان شاغل هستند پاسخی متفاوت و تند می دهند، آنها اغلب بیان می دارند که « ما دولت عادی نیستیم، غنی سازی می کنیم، موشک داریم، برای بقیه تهدید هستیم و نظم جهان را به هم ریخته ایم.» سخنانی از این دست بسیارند، اما در این جا می خواهیم برای هر دو طیف چند مثال و پرسش نقض بیاوریم. ابتدا از طیف اول می پرسیم، آیا کشورهایی همچون هند، چین، ژاپن، کره جنوبی و یا پاکستان از خود استقلال ندارند؟ آیا کسی می تواند استقلال کشوری مثل فرانسه را به راحتی به چالش بکشد؟ اما اکنون اکنون طیف دوم را نیز مخاطب پرسش ها قرار خواهیم داد، آیا هند موشک بالستیک قاره‌پیما نمی سازد؟ آیا پاکستان اتمی با آمریکا رابطه ندارد؟ ترکیه همزمان که با غرب رابطه ی تنگاتنگ دارد با پوتین نیز نشست و برخاست نمی کند؟ اردوغان از لیبی تا آسیای میانه و افغانستان نفوذ نکرده است ؟ پهپاد بیرقدار به اوکراین نمی دهد؟ مگر مدت ها سوئد و فنلاند را معطل یک موافقت برای پیوستن به ناتو نکرد؟  کمی به زمان عقب تر برویم، زمانی که بحران سوریه آغاز شد، آیا در طی بحران سوریه نه تنها ترکیه بلکه عربستان و قطر و باقی کشورها دخالت، نقش آفرینی و جانب داری از یکی از طرفین دعوا نکردند؟ پول خرج نکردند؟  پس ما چه کرده ایم که تمام کوسه کوزه ها بر سر ما شکسته می شود؟ چرا کمترین سود از تجارت و بازسازی سوریه نصیب ما شده است؟ حال بیاییم کمی بیشتر در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در طول چهل و اندی سال اخیر ریزبین شویم، جدا از هر نقدی جمهوری اسلامی تا به حال تمامیت ارضی هیچ کشوری را تهدید نکرده است، تا به حال در هیچ کشوری بدون تقاضا و اجازه ی دولت رسمی آن کشور و به طور مشخص سوریه ی بسیار اسد، دخالت نکرده است.  در در حوزه ی تمدنی ایران که جغرافیایی مشخص چه از نظر تاریخی و چه از نظر مردمی، فرهنگی و زبانی دارد، اساساً جمهوری اسلامی هیچ دخالتی نکرده است. به طور خاص در افغانستان که همه نظر جزئی از فلات تاریخی ایران است و بیشترین قرابت فرهنگی، مردمی، زبانی را با ما دارد. با وجود اینکه جمهوری اسلامی تنها دولتی بود که کشورش بیشترین قرابت هویتی را با افغانستان داشت اما در قبال تغییر دولت در افغانستان و تشکیل مجدد امارت طالبان، مطلقا نظاره گر بود تا بازیگرانی همچون پاکستان نقش اصلی را ایفا کنند. حتی در قبال حق آبه ی هیرمند نیز کاملاً محجوب به حیا و با گذشت بوده است.  در مورد جنگ بین دولت باکو و ارمنستان بر سر آرتساخ، مطلقا هیچ دخالتی نکرد، حال آنکه حتی با دولت الهام علیاف که تمایلات کاملاً ضد ایرانی دارد، تنها به سبب مسلمان بودنش، همدلی داشت. حتی پس از فروپاشی شوروی با وجود اینکه عده ای در اران و شروان، به خصوص تالش ها خواهان الحاق مجدد به ایران بودند اما از آن زمان تا کنون دولت جمهوری اسلامی ایران هرگز ادعایی بر قفقاز نداشته است با وجود تجاوز هشت ساله ی این کشور به ما، پس از جنگ اول خلیج پارس و تحریم های سنگین بین المللی که بر روی صدام گذاشته شدند، باز جمهوری اسلامی ایران کمک های فراوانی به دولت ورشکسته ی وقت عراق کرد. ‌برخی معتقدند وجود نیروهای نیابتی ما در منطقه موجب احساس خطر کردن بقیه در منطقه شده است، حال آنکه نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی ایران در منطقه هرگز تحت عنوان نیروی نیابتی فعالیت نمی کنند بلکه تا حد بسیار زیادی از خود استقلال عمل دارند و بیشتر می توان آنان را همپیمانان موقتی خواند تا نیروی نیابتی تحت امر، آنچنان که به عنوان مثال حشدالشعبی نیز به تاثیر از دولت عراق، قرارداد الجزایر را قبول ندارد. بودجه ی نظامی ارتش و سپاه روی هم دو درصد تولید ناخالص ملی هستند، یعنی بسیار کمتر از باقی کشورهای منطقه همچون عربستان سعودی، امارات و یا ترکیه. اما این سوال هنوز پابرجاست که دلیل تحریم ها چیست؟ ما دو نوع تحریم روی کشورمان داریم، تحریم های اولیه که ایالات متحده آمریکا پس از قطع رابطه دیپلماتیک با تهران اعمال کرد که شامل ممنوعیت رابطه و بده بستان شرکت های آمریکایی با تهران است. تحریم های ثانویه نیز به زبان ساده به شرکت های بزرگ دنیا می گوید که بین تهران و واشنگتن یکی را انتخاب کنند.  فلذا اگر با تهران مراوده داشته باشند باید قید واشنگتن را بزنند، اینگونه است که این کمپانی ها در سراسر جهان، ایالات متحده آمریکا را برگزیدند. پس به زبان ساده باید گفت که علت اصلی تحریم ها روی ما، نه موشک، نه انرژی هسته ای‌ و نه تئوری های توطئه، بلکه قطع رابطه ی دیپلماتیک با ایالات متحده آمریکا است. همین دلیل بود که موجب شد آمریکا برجام را به ضرر خودش ببیند چرا که مشکل تهران و واشنگتن به سبب برجام حل نشد.

بیشتر بخوانید

قدرت پنهان اصلاح‌طلبان

محمدحسین واحدی  معمولا ما همیشه شنیده ایم از همه جا و افراد عادی که اصلاح‌طلبان قدرتی ندارند.و اينها را در کار حکومت دخالت نمی دهند و.... اما این یک دروغ بزرگی است،که به وسیله رسانه ها به ما القا شده است. جوزف گوبلز مسئول دستگاه رسانه ای و پروپاگاندای حکومت هیتلرمی گفت:اگر یک دروغ را به طور مداوم به مردم بگویید آن دروغ برای مردم می شود یک عادت، ما در ایران هم با این پدیده روبه رو هستیم. رسانه های فارسی زبان آن طرف آبی ما را به گونه ای مسخ کرده اند.در رد این دروغ باید بگویم که اصلاح طلبان بیشترین دوره های دولت ایران را در اختیار داشته اند. مانند،:دولت خاتمی،هاشمی، روحانی،و... البته شاید بشود دولت بازرگان و بنی صدر را به نوعی تجدد خواهانه به حساب آورد. دوم اینکه اصلاح‌طلبان حتی اگر قدرت کامل و رسانه های حاکمیتی را در اختیار نداشته باشند،بیش ترین تعداد روزنامه و مطبوعات را دارند،که هرچه دل شان خواسته تاکنون در روزنامه های خود نوشته اند. علاوه بر همه اینها جناح اصلاحات هیچ وقت در حال سکون نبوده و بیکاری کامل را نداشته،درحال حاضر و قدیم بیشتر اساتید دانشگاه از اصلاح‌طلبان بوده اند.حتی نشریات چاپ کتاب هم معمولا دست اصلاح‌طلبان بوده اند.به خصوص نشریات معروف که با دانشگاه ها ارتباط خوبی دارند، اگر بخواهم موردی دیگری را به قدرت اصلاح‌طلبان اشاره کنم مراکز مطالعاتی است که همیشه دست قشر به ظاهر روشنفکر نما بوده است . و الان هم به دست همین افراد ب اصلاح طلب اداره می شود.خب اگر همه اینها را کنار هم بگذاریم زنجیره ای از قدرت وسیعی شکل می گیرد.اما موضوع مهم تر این است، اکثر اپوزيسيون ابتدا اصلاح طلب بودند که از ایران خارج شدند، سپس به خارج از کشور مهاجرت کردند. برای مثالومی توانم به افرادی مثل مرادویسی، جليل روشندل و... اشاره کنم.خب ما با جناح وسیعی از مهاجران سیاسی ایرانی که اپوزیسیون شدند مواجه هستیم، که ابتدا اصلاح طلب بوده اند. بعد از جریان انحرافی زن، زندگی،آزادی نیز ما با گروهی از اصلاح‌طلبان روبه رو بودیم که از نداشتن اجبار درحجاب حمایت کردند.علاوه برهمه اینها این قشر همیشه خواهان مذاکره با آمریکا بوده و ایالات متحده را کدخدای جهان می دانند.تا جایی که حاضرند قدرت موشکی و هسته ایران رامعدوم کنند.ولی تاکنون موفق به چنین کاری نشده اند.

بیشتر بخوانید

۷ اکتبر و شکل گیری نیروهای رادیکال اسلامی

7اکتبر و شکل گیری گروه های رادیکال اسلامی   تاریخ جهان را بی شک باید به قبل و بعد از حمله ۷ اکتبر تقسیم کرد. نه صرفا فقط به خاطر حمله حماس ، بلکه به دلیل فوران آتشفشان روحیه اسلامی و عربی در برخی کشور ها از جمله مصر که قابل توجه است. بعد از حمله اسرائیل به غزه و شهید شدن تعداد زیادی از فلسطینی ها بعضی گروه های اسلامی شروع به شکل گرفتن کردند. در واقع تأسیس این گروه ها واکنشی بود نسبت به  اقدامات اسرائیل در غزه که منجر به شهادت تعداد زیادی از مسلمانان شد. آنها هم که خود را مسلمانان می دیدند شروع به تجهیز و مسلح شدن کردند. گروه هایی که بسیار تندرو رد هستند وارزش های اسلامی را بر همه چیز  ترجیح می دهند. البته در این میان اسرائیل هم بی تقصیر نبوده و نیست و خود باعث به وجود آمدن این گروه ها شده است.این گروه ها معمولا در خود غزه و مصر به وجود آمده اند تا با اسرائیل مبارزه کنند. تاکنون دوتا از این گروه ها رسما خود را معرفی کرده  و دست به اقداماتی زده اند. یکی از این گروه النحل السلام نام دارد که توانسته در تازه ترین اقدام خود یازده اسرائیلی را مجروح کند. علاوه بر آن گروه دیگری در مصر شکل گرفته است، حتی این گروه مصری توانسته یک تاجر اسرائیلی را ترور کند. این گروه مصری و دیگر گروه های اسلامگرا جدیدا حملات زیادی را علیه اسرائیل ترتیب داده اند. دولت مصر این را فهمیده و از ورود فلسطینی ها به مصر جلوگیری می کند تا آنها به مصر نیایند با این گروه ها هم پیمان شوند. یا اینکه خود گروه دیگری تشکیل بدهند، علاوه بر این نقش دانشگاه الازهر را نباید در ترویج عقاید تند و رادیکال اسلامی نادیده بگیریم .دولت مصر این را می داند و اجاره نمی دهد گروه های اسلامی واقع در غزه به مصر بیایند تا با این دانشگاه و دانش آموختگان آن ارتباط نگیرند. دولت فعلی مصر که بعد از سرکوب اخوان‌المسلمین سرکار آمد به هیچ وجهه اجازه فعالیت به گروه های اسلامی این شکلی را نمی دهند.جدا از اینها بعد از ۷ اکتبر گروه های واقع در عراق و یمن بسیار خشن شده اند و ماهیت ضد امپریالیستی به خود گرفته اند. مخصوصا گروه های که در عراق غیرفعال بودند بارها به بنادر و منافع اسرائیلی حمله ور شده اند .گویا جهان اسلام دوباره از نو شکل گرفته است.در اروپا نیز همدردی با فلسطین بسیار زیاد شده و خیلی از مردم توجه شان به اسلام جلب شده و خواهان پیوستن به آن یا دفاع از ایده فلسطین هستند،که در نوع خود جالب توجه و قابل تامل است.

بیشتر بخوانید

نامه سرگشاده پروفسور هوشنگ امیراحمدی به سرلشکر باقری . انتشار آبان ماه 1401

ایران بر سر دوراهی تغییر سازنده یا تخریب کُشنده نیاز مبرم ورود نیروهای نظامی به میدان اجرایی کشور سرلشکر پاسدار محمد باقری رئیس ستاد کل نیروهای مسلح ایران بی‌گمان نیک آگاه‌اید که وضعیت جاری کشور بسی وخیم، و چشم‌انداز پیشاروی آن سخت خطرخیز است. مردم ما پس از دهه‌ها جنگ، تحریم، انزوا، و نابودی معیشت آنان، امروز در خیابان‌های ایران و آن سوی مرزها به اعتراض برخاسته‌اند و خواستار یک زندگی برخوردار، آزاد، و شرافت‌مندانه‌اند. اما نظام ایدئولوژیک با مدیریت نابسامان، به‌جای پذیرش و فراهم‌آوری این خواست سراپا مشروع، پاسخی خشن و خون‌بار به جوانان و زنان داده‌است. برای بازگرداندن آرامش به کشور و ایجاد ساختار و رویه‌ای کارآمد برای حکم‌رانی، از شما دو تقاضا دارم: نخست، دستور فوری و اکید دهید که این سرکوب‌ها بی‌درنگ پایان یابد و عاملان مردم‌ستیز بحران موجود به‌جدّ مجازات شوند. دوم، پیش از آن‌که زمان از دست رود، پا به صحنة اجرایی گذارید و به اتفاق همکاران و مردمان زمام امور را در دست گیرید. چارة دیگری جز این نمانده. آقای باقری گرامی، مسحضرید که کشور عزیزمان بر سر دوراهی دگرگونی سازنده یا ویرانی کُشنده ایستاده. در این هیاهوی خاک‌آلود که دشمنان این سرزمین کهن به تضعیف، تجزیه، و تخریب مرگ‌آور آن کمر بسته‌اند، شهروندان ایران، از جمله جوانان و زنان وطن، چشم‌به‌راه دگرگونی بنیادین و سازنده‌اند. این نامه را خطاب به شما می‌نگارم چون در جای‌گاه بالاترین مقام نظامی کشور، شما در مرتبتی ایستاده‌اید که قادرید به‌ همراه همکاران میهن‌پرست خود و مردم، ایران ما را به شاه‌راه تغییر سازنده راه‌بَر شوید.   لازم به تأکید است که در ایران امروز و در سپهر سیاسی کنونی‌اش، نیروهای نظامی، به‌ویژه سپاه و ارتش، تنها و یگانه نیرویی‌اند که می‌توانند و می‌باید دوشادوش مردم این وضعیت خطرناک را در جهت درست هدایت کنند. دریغا که مواجهة نیروهای نظامی ایران‌دوستی چون شمایان در این خروش و خیزش خیابانی، تاکنون انفعالی و واکنشی بوده، و نه پیش‌بینانه، پیش‌دستانه، و بهینه. سرلشکر باقری گرامی، امروز سطری را از قول شما خواندم که مرا بیش‌تر بر آن داشت تا این مختصر را محضرتان بنویسم. در آن سطور از قول شما آمده بود: "اندکی صبر، سحر نزدیک است. "من به‌جدّ امیدوارم که در پی چنین گفته‌ای، "سحر" ایران را نزدیک‌تر کنید چون "صبر"ی بیش‌‌ از این بسی فرصت‌سوز و هزینه‌ساز خواهد بود. بیش از چهار دهه است که این مردمان بردباری کرده‌اند و امروز زندگی اکثریتی از آنان تباه، و کاسة صبرشان لب‌ریز شده‌. انصاف و حکمت حکم می‌کند که ایرانیان بیش از این برای آن "سحر" امیدبخش شکیبایی نورزند، و چنان که نظاره‌گریم، صبر و قراری نخواهند داشت، چون آسیب و زیانشان پیوسته رو به فزونی است. لطفاً بیش از این انفعالی عمل نشود که ایران شما و ما در خطر است و باید این خطر را سخت سهم‌گین انگاشت. نسل دهة پنجاه، هم‌روزگاران شما، بنا بود که با رهبری معنوی روحانیان و پاسداری شما یک ایران توسعه‌یافته، آزاد، و دادگستر بسازند. اگرچه دست‌آوردهای نیروهای لشکری کشور غرورآفرین و چشم‌گیر بوده‌‌اند، اما دردا که روحانیان حاکم و همراهان کشوری‌شان صدماتی فراوان به ایران، ایمان مردمان، و آرمان‌های شهروندان زده‌اند. در حالی‌که اکثریّت مردم محتاج نیازمندی‌های ابتدایی برای یک زندگی عادی‌اند، شماری دزد و مفسد دارایی‌های کشور را بی‌امان به تاراج برده اند و می‌برند. در قامت پاسدار انقلاب ۵۷ ایرانیان، شما مسئول و موظّف‌اید که تمام‌قد این دست‌اندازی‌ها را فروشکنید و تبه‌کاران پیدا و پنهان و هم‌دستان نابکارشان را نابود سازید. وگرنه، خاموشی و کم‌کُنشی شما در رویارویی با مردم‌ستیزانِ ایران‌ویران‌گر دیگر ناپذیرفتنی و نابخشودنی خواهد شد. نسل دهة پنجاه مدارا و مماشات پیشه کرد، دهة شصتی خسته و سوخته گشت، دهة هفتادی خشم‌آگین و خروشان شد، و دهه هشتادی و نودی خود را یک‌سره نومید و بی‌آینده می بیند. سرتاسر این چهل و اندی سال، این مردمان، به‌ویژه زنان و جوانان، زیر گسترده‌ترین محدودیت‌های فرهنگی و اجتماعی و محرومیت‌های اقتصادی و سیاسی به سر برده‌اند، و تا امروز با بزرگواری و بردباری این همه تنگنا، دشواری، و چالش‌ را به جان خریده‌اند. امروز آنان به‌درستی خسته و خشم‌آلود، و خواهان برپایی آزادی و حق و عدالت‌اند و آشکارا شاهدیم که دیگر زیر بار زور و تنگنا و بی‌داد وحکومت دین نخواهند رفت. و اگر اکنون با این خواست همگانی برای برکنارمانی روحانیان همراهی نشود، زودا که این خشم و طرد عموی دامن سپاهیان و ارتشیان را نیز بگیرد که این فرجامیست تاریک و شوم برای انسجام و امنیت سرزمین مان. خواست سرلشکر پاسدار سلامی فرماندة سپاه در مراسم فاجعة شاه‌چراغ از جوانان به ترک خیابان‌ها واقع‌بینانه نبود چرا که برون‌رفت از این بحران سراسری هرگز با سرزنش و سرکوب این مردم نازنین و جوانانشان ممکن نخواهد بود. راه‌ چاره همانا رفع محدودیت‌ها و محرومیت‌ها از ره‌گذر برگرداندن حقوق شهروندی و قانونی مردم، و شناسایی بی قید و شرط آزادی‌های مدنی و کرامت انسانی ایرانیان است. سرلشکر باقری گرامی، لطفاً به همه نیروهای زیردست، که کل نیروهای مسلّح ایران‌اند، دستور دهید که به هیچ دلیل و بهانه‌ای علیه مردم ما و جوانان خشونت روا مدارند. این بی‌شمار صحنه‌های جگرخراش و "باورنکردنی" از خشونت‌ورزی بر جوانان میهن در صحن خیابان و دانش‌گاه که پیش چشم جهانیان است و در پهنة رسانه‌ها دست‌به‌دست می‌شود، موجب شرمساری و سرشکستگی این تمدّن کهن و نظامیان وطن‌‌دوست آن است. پیداست که بیشترین این خشونت‌ورزی‌ها به دست نیرو‌های خودسر و "لباس‌شخصی" بر تن شریف این جوانان پاک فرود آمده. می‌دانیم که اینان از مزدوران همان تبه‌کاران ایران‌ستیزند که خون مردم ما را در این سالیان پیاپی مکیده‌اند. لطفاً به‌فوریت این نیروهای خشونت‌گستر را مهار و پاک‌سازی کنید و نگذارید آنان خیابان و میدان را به خون سرخ ایرانیان خسته و دردمند رنگین کنند. این در رأس وظایف میهنی، پاسداری، و انقلابی شماست! به‌یقین می‌دانیم که دشمنان ایران در خارج و داخل مترصّد بهره‌برداری ناصواب از اعتراضات بحق ایرانیان در چارگوشة کشورند و با تمام توان می‌کوشند هیمه‌کش آتش خشونت و سرکوب باشند. جنگ رسانه ای انها هم اکنون صدمات جبران ناپذیری به انسجام و امتیت کشور زده است. باید با این دشمنان هم با صلابت و قاطعیت برخورد شود. دریغ که در گذر این دهه‌ها، در پی برخورد قهری و "قاطع" با این مردم شریف، دشمنان وطن اجازه یافته‌اند که در این سو و آن سوی مرز، با تبانی و توطئة آشکار و نهان با ایران‌ستیزان، آزادانه تیشه به هستی میهن زنند و هم‌میهنان ما را به سوی پرتگاه نیستی برانند. اگرچه تأخیر زیادی کرده‌اید، هنوز هم اندک فرصتی هست که این نیروهای اهریمنی را از صحنه کشور برانید و بتارانید. این همانا رسالت پاسداری، انقلابی، و میهنی شماست. آن‌گونه که باخبرید، من از آغاز هوادار و پشتیبان نیروهای مسلّح کشورم بوده‌ام و تا ابد نیز چنین‌ام. شما افتخار، اقتدار، و عزّت این کشورید. و درست به این سبب است که من مدّت‌هاست شکل‌گیری یک "دولت نیمه‌نظامی" را پیش‌نهاد کرده‌ام که در آن نظامیان وطن‌پرست با کمک شهروندان، خبرگان و نخبگان، دانشگاهیان، کارآفرینان، و سیاستمداران آزاده، کشور را به‌سوی آزادی، استواری، و شکوفایی همیشگی روانه سازند. ایرانیان به‌درستی امید و انتظار دارند که شما در کنار آنان بایستید و این وضع بحران‌زدة پُردریغ را بی‌درنگ دگرگون سازید. رسالت مقدّس شماست که میهن را از بی‌راهة ویرانی و ناامنی مرگ‌آور به سوی شاه‌راه آزادی و سازندگی دست‌گیری و راه‌بری کنید. در میان این خشم و خیزش و خروش، گزینة بهتری پیش روی شما ایران‌بانان میهن‌دوست و مردم‌دار نیست. آقای باقری گرامی، می‌دانیم که آقای خامنه‌ای فرماندة کلّ قواست و شما زیردست ایشان انجام وظیفه می‌کنید. با درک این واقعیت، دیرزمانی‌ست یادداشت‌های مشاورتی زیادی را، خصوصی و عمومی، به حضور ایشان نوشته‌ام و تدبیر عاجل دردها و دشواری‌های انباشتة کشور را تقاضا کرده‌ام. متاسفانه دست‌بستگی‌های رهبری سیاسی یک نظام ایدئولوگ چند‌وجهی امکان اقدام قاطعانه علیه نیروهای تباهی‌آفرین را از ایشان ستانده‌است. امروز اما وضع سراپا آشفته است، و کشور به لبة پرتگاهی خطیر رانده شده‌. از دیدگاه من، آقای خامنه‌ ای نیز چون مردم ایران به درایت و دلیری شما برای حفظ کشور و تدبیر معضلات آن نیاز مبرم دارد. واقعیت این‌که جهت اجرای موفقیت‌آمیز طرح "گام دوم انقلاب" آقای خامنه‌ای، حضور عاجل و قاطع شما در صحنة اجرایی کشور بایسته ‌است. وقفه و انفعال بیش‌تر هیچ جایز نیست. برای نجات کشور باید بی‌درنگ پا به میدان نهید و زمام امور کشور را به همراه نیروهای وطن‌پرست در دست گیرید. دیگر "صبرِ" بیش‌تر جایز نیست و "سحر" ایرانیان باید به‌زودی بر این خاک پاک بدمد چه در غیر اینصورت شامگاهی تاریک در انتظار ما خواهد بود. همان‌گونه که آقای خمینی نیز بارها به مردم ایران وعده و قول داده بودند، و مردمان ایران نیز آشکارا آواز داده‌اند و به‌جان طلبیده‌اند، روحانیان ما می‌باید از صحنة حکومت‌داری کناره گزینند و به جایگاه برتر معنوی و مدنی خود بازگردند. در جهان و جامعة امروزین، حضور دین در سیاست را می‌توان روا دانست، اما در دولت‌داری و حکم‌رانی خیر. لطفا با یاری هم‌رتبگان نظامی، مردم، و نخبگان ایران‌دوست، و هم‌آهنگی با رییس‌جمهوری، تا دیر نشده برای تشکیل حکومتی غیردینی اقدام کنید. گام بعدی شما تشکیل کابینة جدید، انحلال مجلس، بازسازی قوة قضایی، و فرآهم‌آوری زمینة لازم برای برگزاری انتخاباتی آزاد و منصفانه است. در پایان، اطمینان می‌دهم که من، "سازمان آبان"، و همة ایران‌دوستان کشور با تمام توان و قاطعانه پشتیبان حرکت انقلابی و نجات‌بخش شما برای راه‌بَریِ یک گذار امن و سازنده از بحران کنونی به‌سوی ایرانی آزاد، استوار، و نوین در تمام عرصه‌ها خواهیم بود. برای آشنایی بیشتر شما با من و هم‌فکرانم، در پیوند زیر راه‌برد "سامانة میهن پرستان ایران برای نوزایش" (سامان) را تقدیم می‌دارم. این برنامة راه‌بردی ما سامانیان (هم‌وَندان سازمان آبان) برای گذار از وضع موجود و پی‌ریزی ایرانی آزاد، بااقتدار، و توسعه‌یافته است. پاینده و پیروز ایران! ارادتمند، هوشنگ امیراحمدی دبیرکل سازمان آبان و هم‌وند سامانیان  

بیشتر بخوانید

پیام تسلیت هوشنگ امیراحمدی برای جان باختن مسئولین کشوری و لشکری در صانحه بالگرد

تسلیت و تاسف از طرف خودم‌ و‌ سازمان آبان کشته شدن اقای ابراهیم رییسی، رییس جمهور، حسین امیر عبدالهیان، وزیر امور خارجه، و چند تن دیگر از اعضاء کشوری و لشکری ایران را در حادثه سقوط بالگرد حامل انها به خانواده، همکاران، دوستان، و مردم ایران تسلیت میگوم و تاسف عمیق خود را ابراز میدارم.  در همین حال هم ما خواهان تحقیق جامع در باره این حادثه و گزارش بدون کم و‌ کاست ان به مردم ایران هستیم. بدیهی است که مقصرین از هر طیف و‌ بهر دلیل، داخلی و  خارجی، باید با دقت شناسایی گردند، به مردم ایران معرفی شوند، و در  دادگاهای صالح محاکمه و تنبیه گردند.  متاسفانه خیانت، نفوذ، مافیاگری، کم کاری، و‌ سهل انگاری بتدریج از ستون های اصلی حکم رانی در کشور شده اند و این امر جدا باعث نگرانی امنیتی در کشور شده است. این وضعیت باید عوض شود و علت و عاملین باید هرچه سریع تر ریشه کن گردند تا ثبات و اعتماد به جامعه باز گردد.  ما از اقدام سرلشکر امیر باقری، رییس ستاد کل نیروهای مسلح کشور، در جهت روشن سازی پشت صحنه این حادثه حمایت میکنیم و امیدواریم که تیم مامور ایشان با استقلال کامل عمل کند و در شناسایی علل و عاملین  توفیق کامل داشته باشد.  واقعیت این است که حوادث امنیتی اسفبار گذشته و این حادثه در مجموع نگرانی های امنیتی عظیمی را درون مردم ما موچب شده اند و باید به این نگرانی ها در اسرع وقت و با دقت و درایت کامل پاسخ گفته شود.  شناسایی دقیق علت و عوامل این و ان حوادث قدمی درست در جهت کاهش ان نگرانی ها خواهد بود. هوشنگ امیراحمدیدبیرکل سازمان آبان

بیشتر بخوانید

کتاب اقتصاد سیاسی ایران در دوره قاجار از دکتر هوشنگ امیراحمدی

کتاب اقتصاد سیاسی ایران در دوره قاجار از دکتر هوشنگ امیراحمدی به صورت کامل و بدون حذفیات با تمامی سرفصل ها

بیشتر بخوانید

کتاب جزایر خرد سیاست های کلان از دکتر امیراحمدی

کتاب جزایر خرد سیاست های کلان از دکتر هوشنگ امیراحمدی به صورت کامل و بدون حذفیات با تمامی سرفصل ها

بیشتر بخوانید

کتاب ابزار های توسعه صنعتی تداوم و گسست از هوشنگ امیراحمدی

کتاب ابزار های توسعه صنعتی تداوم و گسست از هوشنگ امیراحمدی به صورت کامل و بدون حذفیات با تمامی سرفصل ها

بیشتر بخوانید

محبوب‌ترین

کره شمالی را بهتر بشناسیم

...

1403/3/13 - 06/02/2024

نقاط ضعف نظامی کشور و راه رفع آنها

...

1403/3/16 - 06/05/2024

تبیین رابطه نمایندگی و وظیفه پاسخگویی . منوچهر شمس

...

1403/3/28 - 06/17/2024

آیا جلیلی بیاید جنگ می شود؟

...

1403/4/14 - 07/04/2024

چرا طرح انتخاباتی سال 1392 مناسب برای انتخابات 1403 نیست ؟

...

1403/3/23 - 06/12/2024

پیام تسلیت هوشنگ امیراحمدی برای جان باختن مسئولین کشوری و لشکری در صانحه بالگرد

...

1403/2/31 - 05/20/2024

بریکس، بیست و هشت مرداد، بحرین و موازنه بین المللی:

...

1403/3/13 - 06/02/2024

کتاب اقتصاد سیاسی ایران در دوره قاجار از دکتر هوشنگ امیراحمدی

...

1402/7/22 - 10/14/2023

کتاب ابزار های توسعه صنعتی تداوم و گسست از هوشنگ امیراحمدی

...

اسماعیل هنیه چطور ترور شد؟

...

1403/6/4 - 08/25/2024

چرا بندر الحدیده مهم است.

...

1403/5/8 - 07/29/2024

آیا روسیه در اوکراین همچون یک ابرقدرت ظاهر شد؟

...

1403/3/13 - 06/02/2024

ایران تا چه حد می تواند از بریکس نفع ببرد؟

...

1403/3/13 - 06/02/2024

آمریکا رو به افول نیست.

...

1403/3/13 - 06/02/2024

کتاب جزایر خرد سیاست های کلان از دکتر امیراحمدی

...

1402/7/15 - 10/07/2023

گفتگوی پروفسور هوشنگ امیراحمدی با یورو نیوز

...

1403/6/7 - 08/28/2024

نوزایش شکوه ایرانیان

...

1403/3/13 - 06/02/2024

چرا تحریم ها برداشته نمی شوند؟

...

1403/3/13 - 06/02/2024

قدرت پنهان اصلاح‌طلبان

...

1403/3/10 - 05/30/2024

نامه سرگشاده پروفسور هوشنگ امیراحمدی به سرلشکر باقری . انتشار آبان ماه 1401

...

1403/3/2 - 05/22/2024

بازدارندگی

...

1403/3/13 - 06/02/2024

۷ اکتبر و شکل گیری نیروهای رادیکال اسلامی

...

1403/3/4 - 05/24/2024